مسئولیت مردان منبر و مدح

 ایرانیان شیعه، دین خود را - اعم از احکام و اعتقادات و اخلاقیات- همواره از «منبر» گرفته اند و هیچ یک از دیگر وسایل نشر و ترویج معارف دینی - از حیث دامن گستری- هم وزن و هم پای منبر نبوده است. «مداحی» نیز از جمله نهادهای دیرپای جوامع شیعی است و این مداحان بوده اند که از دیرباز تاکنون منبردانایان دین گستر شیعه را در نشر معارف حقه اهل بیت علیهم السلام گرمی بخشیده اند. سنت چنان بوده که مداحان، هنر خود را در جلب عواطف و احساسات مردمان به خدمت می گرفته اند تا آنان را به پای منبرها بکشانند و - حسب وضع و موقع- با مرثیه سرایی و مولودی خوانی، قلوب مستمعین را مستعد دریافت حقایق دین و معارف اهل بیت(ع) کنند چندان که کار سخت عالمان دین شناس و مبلغان سنت نبوی و سیره علوی در القای آن حقایق و معارف، آسان شود. چنین بود که مداحی در خدمت منبر قرار می گرفت و مداحان رونق بخش کرسی دانشمندان دین در تعلیم و تهذیب مردمان می شدند. اکنون سالیانی است که این سنت پسندیده دگرگون شده و در برخی از محفل‌ها و هیئت‌ها جایگاه منبری و مداح جابجا. «اصل»، مداحی است و خطیب و واعظ، گویی صرفاً برای پاسداشت صوری همان سنت پیش گفته به منبر می رود و دیگر هیچ. در بعضی تکایا و مجالس که اصلاً نشانی از «منبر» نیست و هر چه هست مدح و مصیبت است و بس.
منبرها برپا شده‌اند تا وسیله‌ای باشند برای برپایی دین خدا در دل‌ها. در همه ادوار و اعصار کسانی از بندگان خدا هستند که در فهم معارف ربانی و تفقه در دین خدا کوشاترند و در جستجوی نازک اندیشی‌ها و اشارت‌های بصیرت بخش امامان معصوم(ع)، استوارتر و خستگی ناپذیر. هم آنانند که واسطه انتقال این معارف به خلق خدا هستند تا مردم را به بصیرت و معرفت که مقدمه عبودیت است، هدایت کنند. هدف نهایی «مکتب» جز «عبودیت» نیست و معرفت، سوار بر مرکب «عواطف» ره به سوی «عبودیت» می سپارد. کار مداحان، جلب این عواطف به سوی حقیقت مکتب و تزریق این «چاشنی» در جان طالبان معارف شیعه است.
چندی پیش با عزیزی از طبقه مداحان مشهور پایتخت گپ و گفت کوتاهی داشتم. می گفت: دور و اطراف هر یک از منبری‌های مشهور و پر مخاطب تهران، قریب ده مداح مختلف - از شهیر و کم شهرت و گمنام- همواره حاضرند و همه هم در همه مجالس می خوانند چندان که پیش و پس از منبر 40 دقیقه‌ای یک واعظ معروف، ساعت‌ها برنامه مداحی اجرا می شود! یعنی که «منبری» رونق بازار «مداح» را موجب شده، حال آن که سنت هزار ساله هیئت‌های شیعی عکس آن را گواهی می دهد. باید پرسید سخنوران شهیر شهرها و خطیبان پرمخاطب جماعات مذهبی را چه نیازی به گرمی بازار مرثیه گویان و مدیحه سرایان؟ قرار است مداحان شیعه با هنرمندی خود، برداشت بهینه از «محصول منبر» را - که چیزی جز آموزه های وحیانی جاری بر لسان عالمان دین اندیش نیست- برای مردمان کوچه و بازار ممکن کنند تا «مکتب» اهل بیت(ع) در جان هایشان «ماندگار» شود: "هر مکتبی اگر چاشنی‌ای از عاطفه نداشته باشد و صرفاً فلسفه و فکر باشد، آنقدر در روح‌ها نفوذ نمی کند و شانس ماندگاری ندارد. ولی اگر چاشنی‌ای از عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت می‌دهد. آن مکتب را منطقی می‌کند. بدون شک مکتب امام حسین(ع) منطق و فلسفه دارد... اما اگر دائماً این مکتب را صرفاً به صورت یک مکتب فکری بازگو کنیم، حرارت و جوشش آن گرفته و کهنه می شود. این بسیار نظر بزرگ و عمیقانه‌ای بوده است؛ یک دوراندیشی فوق العاده عجیب و معصومانه، که گفته اند برای همیشه این چاشنی را شما از دست ندهید». (استاد شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی، صفحه 58) منبرها برپا شده‌اند تا وسیله‌ای باشند برای برپایی دین خدا در دل‌ها. در همه ادوار و اعصار کسانی از بندگان خدا هستند که در فهم معارف ربانی و تفقه در دین خدا کوشاترند و در جستجوی نازک اندیشی‌ها و اشارت‌های بصیرت بخش امامان معصوم(ع)، استوارتر و خستگی ناپذیر. هم آنانند که واسطه انتقال این معارف به خلق خدا هستند تا مردم را به بصیرت و معرفت که مقدمه عبودیت است، هدایت کنند. هدف نهایی «مکتب» جز «عبودیت» نیست و معرفت، سوار بر مرکب «عواطف» ره به سوی «عبودیت» می سپارد. کار مداحان، جلب این عواطف به سوی حقیقت مکتب و تزریق این «چاشنی» در جان طالبان معارف شیعه است. وقتی «عبودیت» غایت همه آموزه‌ها و آرزوهای مکتب باشد، بدیهی است که اسوه‌ها و امامان و پیشاهنگان مکتب، نمونه‌های بی بدیل و مظاهر تام و تمام عبودیت خواهند بود: "ارزش فاطمه زهرا(س) به عبودیت و بندگی خداست... نه فقط فاطمه زهرا(س) بلکه پدر فاطمه هم - که مبدأ و سرچشمه فضایل همه معصومین است و امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) قطره‌هایی هستند از دریای وجود پیغمبر- ارزشش پیش خدا به خاطر عبودیت است..."(رهبر معظم انقلاب، در دیدار مداحان و شاعران- 5/5/84)
فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل(س) صحبت می شود، بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل(ع) به چشم‌های قشنگش بوده؟ اصلاً شما مگر اباالفضل(س) را دیده‌اید و می‌دانید چشمش چگونه بوده!؟ اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس(س) به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت اوست. به صبر و استقامت اوست... ارزش اباالفضل و حبیب بن مظاهر در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیده‌اش. قد رشید که خیلی در دنیا هست. اینها که در معیار معنوی ارزش نیست... این که ما همه‌اش بیائیم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، این که مدح نشد. در مواردی ضرر هم دارد. در فضاهایی این کار خوب نیست». (رهبرمعظم انقلاب- همان).
گاه می شود که مداحان ما در ذکر مناقب حضرت صدیقه اطهر(س) یا دیگر معصومین(ع) از مرز«توحید» می‌گذرند و در ورطه «شرک» در می غلطند. حال آن که در زیارت‌های معتبره مأثوره، به رغم انتساب عالی‌ترین و شگفت انگیزترین مقامات معنوی و اوصاف الهی به وجود مقدس حضرات معصومین(ع)، بر «عبودیت» آن بزرگواران تأکید تمام شده است. از آن جمله است این فراز شریفه از «زیارت رجبیه» که به خداوند متعال عرضه می داریم: "لافرق بینک و بینهم الا انهم عبادک"؛ هیچ فرقی بین تو و اینها - حضرات معصومین علیهم السلام- نیست غیر از این که اینها بندگان تو هستند." و زیارت رجبیه از آن دسته متون شریفه ای است که امام راحل عظیم الشأن (ره) - حسب گفته یکی از شاگردان ایشان که در قید حیاتند-  توصیه اکید به خواندن آن داشتند و می‌فرمودند: "فقط همین «عبد» بودن ائمه علیهم السلام است که فارق بین اینها و خداست والا آن بزرگواران تمام نیروهای الهی را دارند." متأسفانه دامنه انحراف در برخی مداحی‌ها از مسیر تعالیم نورانی اهل بیت(ع) محدود به «مبالغه گویی» از مقام و منزلت معصومین(ع) نیست. گاه از این سوی بام افتاده‌ایم؛ «تصغیر و تضییق مرتبت» آن بزرگواران در ذکر مراثی و مدایح، رایج تر از گزافه گویی است. این آفت البته ناشی از قصور فهم ما از مقام حقیقی وجود مقدس و شریف آن حضرات است که سطح عقول و عرفان و آمال آنان را با خود قیاس می‌کنیم و امتیازاتی نظیر قدرت مادی و جسمانی یا زیبایی بی نظیر ظاهری را که ممکن است منتهای آرزوی خود و مخاطبانمان باشد به آن بزرگواران نسبت می دهیم بی آن که این امتیازات ظاهری در نظام ارزشی دینی ما واجد ارزش حقیقی باشد: "چون به آنها - حضرات معصومین(ع)- دسترسی نداریم، آنها را نمی فهمیم و درک نمی کنیم، گاهی تعبیراتی گفته می شود که خیلی هم دقیق نیست... چون می خواهند تکریم و تعظیم کنند، اما واقعیت مطلب در ذهن کوچک ما نمی گنجد... چیز دیگری که بنده اطلاع پیدا کردم، استفاده از مدح‌ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل(س) صحبت می شود، بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل(ع) به چشم‌های قشنگش بوده؟ اصلاً شما مگر اباالفضل(س) را دیده‌اید و می‌دانید چشمش چگونه بوده!؟ اینها سطح معارف دینی ما را پایین می آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس(س) به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت اوست. به صبر و استقامت اوست... ارزش اباالفضل و حبیب بن مظاهر در اینهاست، نه در قد رشیدش یا بازوی پیچیده‌اش. قد رشید که خیلی در دنیا هست. اینها که در معیار معنوی ارزش نیست... این که ما همه‌اش بیائیم روی ابروی کمانی و بینی قلمی و چشم خمار این بزرگواران تکیه کنیم، این که مدح نشد. در مواردی ضرر هم دارد. در فضاهایی این کار خوب نیست». (رهبرمعظم انقلاب- همان). کاش در «ظاهرگرایی» و «اسطوره سازی» به همین مقدار بسنده می شد. متأسفانه دامنه انحراف در طبقات پایین‌تر طایفه مداحان، خیلی گسترده‌تر است. در برخی مجالس و دسته‌جات عزاداری محلی، پاره‌ای از خوانندگان جرأت می‌کنند اشعاری مبتذل و با مضمون‌های عشقی را که نوعاً خوانندگان پاپ - از نوع به اصطلاح لس آنجلسی- پیش‌تر در قالب ترانه خوانده اند، با همان سبک و آهنگ، در توصیف اهل بیت(ع) بخوانند. دیگر این که مداحان ما از آن روی که هنرمندند، ناگزیر از نوآوری‌اند. این ناگزیری علی الدوام، پاره‌ای از مداحان ما - حتی برخی از معاریف و مشاهیر این طایفه - را به عدول از معیارهای رفتار موقرانه و مؤمنانه - که امری بسیار مهم و لازم برای کسوت مداحی است- واداشته است. گواه این مدعا، تصاویری است که بعضاً از مراسم مولودی خوانی یا مرثیه سرایی در تلویزیون پخش می شود و مداحان را در حالی نشان می دهد که می‌کوشند با حرکات خاص سر و دست و بدن، جمعیت را به وجد و نشاط بیاورند و یا متأثر و محزون کنند. همان جوان مداح معروف پیش گفته می گفت: مدتی است برای فرار از این دام مهلک و رهایی از این آفت عافیت سوز، به «مناجات خوانی» روی آورده ام. رویکرد جدیدش را ستودم و گفتم: اتفاقاً در حوزه هنر مداحی، «هنر برتر» نزد مداحانی است که قادرند گنجینه‌های گهربار مستور در معادن مناجات‌ها و زیارت‌ها و دعاها را کشف و استخراج کرده و با زبان همه فهم بیان کنند.
"کسی که با مسائل شوروی سابق و این بخشی که شیعه نشین است (جمهوری آذربایجان) آشنا بود، می‌گفت: وقتی کمونیست‌ها بر منطقه آذربایجان شوروی مسلط شدند همه آثار اسلامی را از آن جا محو کردند و هیچ نشانه‌ای از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند. فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار کنند، قرآن بخوانند، عزاداری کنند، هیچ کار دینی نباید بکنند. اما اجازه دارند قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود. گاهی دشمن از بعضی چیزها این گونه علیه دین استفاده می‌کند. هر جا خرافات به میان بیاید، دین خالص بدنام خواهد شد».(رهبر معظم انقلاب، در دیدار عمومی مردم مشهد- 1/1/76)
طرفه آن که دوستی و دشمنی و اسطوره سازی را سه عامل تحریف حقایق و وقایع دانسته اند و منشأ انگاره سازی مجلس گردانان مجالس مدح و مصیبت را دو عامل از این سه عامل؛ دوستی و اسطوره سازی. چون دوستدار اهل بیت(ع) هستیم، زیبایی ظاهر را - که به خیال خود عالی ترین عامل در کشش به سوی محبوب و تهییج احساسات عاشقانه می پنداریم- در وجود آن بزرگواران برجسته می کنیم و باز از سر دوستی و به قصد برانگیختن عواطف - در مواقع مرثیه سرایی- هر جا لازم باشد از هیچ تحقیری در مکانت و منزلت شان فروگذار نمی کنیم، آنچنان که به تعبیر استاد شهید مطهری، شهادت امام حسین(ع) را چنان جلوه می‌دهیم که مظلوم و بی‌تقصیر و بی جهت کشته و نفله و ضایع شد و هدر رفت، حال آن که به عکس این انگاره باطل - که اتفاقاً از سر دوستی سیدالشهداء(ع) ساخته شده - هر قطره خون امام حسین(ع) یک دنیا ارزش دارد و زلزله حماسه او در عاشورا پایه های کاخ ستمگران را متزلزل کرد چندان که هنوز اغلب حوادث داغ و تحول ساز جامعه ما در محرم ایجاد می شود. (حماسه حسینی، جلد3، صفحه 84) نیز برخاسته از حس اصیل «اسطوره سازی» خود، توانمندی‌های عجیب و غریب مادی و جسمانی را به وجود مقدس آن حضرات نسبت می دهیم که نه اثبات آن توانایی‌ها در وجود مبارکشان موجب فضیلتی است و نه اعتقاد ما به وجود آن اوصاف، مهم و مفید و لازم است از آن روی که هیچ نقشی در تربیت اخلاقی و رشد فضایل انسانی ما ندارد. اقبال کم نظیر امروز مردم به ویژه جوانان به هیئت‌های مذهبی و مجالس جشن و عزای اهل بیت(ع) را باید بسیار گرامی شمرد. سپاس این نعمت بزرگ الهی، به اطعام معنوی خیل عظیم دلدادگان خاندان پیامبر(ص) با طعام مطهر و معطر معارف ناب شیعی است و به عرضه «دین خالص» و پالایش شده از پیرایه ها و خرافه ها: "کسی که با مسائل شوروی سابق و این بخشی که شیعه نشین است (جمهوری آذربایجان) آشنا بود، می‌گفت: وقتی کمونیست‌ها بر منطقه آذربایجان شوروی مسلط شدند همه آثار اسلامی را از آن جا محو کردند و هیچ نشانه‌ای از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند. فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت برگزار کنند، قرآن بخوانند، عزاداری کنند، هیچ کار دینی نباید بکنند. اما اجازه دارند قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود. گاهی دشمن از بعضی چیزها این گونه علیه دین استفاده می‌کند. هر جا خرافات به میان بیاید، دین خالص بدنام خواهد شد».(رهبر معظم انقلاب، در دیدار عمومی مردم مشهد- 1/1/76) و «دین خالص» را امروز فقط از عالمان امانتدار علم جعفری می‌توان گرفت که فقیهان صیانت کننده بر نفس و حفاظت کننده از دین خدایند و هوا و هوس را مغلوب ساخته‌اند و جز پیروی از صاحب شریعت، سودایی در سر ندارند؛ از مراجع معظم شیعه که پیرایه‌های نشسته بر دامن دین را می‌شناسند و مجالس مدح و مصیبت ما را خالی از معصیت خدا می‌خواهند؛ امروزه سرحلقه‌های هیئت ها - خصوصاً هیئت‌های معظم شهرهای بزرگ، و رهبران و مداحان شهیر و خوش نامشان - به یکی از مهم‌ترین گروه‌های مرجع اجتماعی تبدیل شده‌اند. وعاظ و مداحان بزرگ اکنون مرجع و مراد بسیاری از مؤمنان و شیفتگان اهل بیت(ع) مخصوصاً جوانان و دانش آموزان و دانشجویان‌اند. جوانانی که مشتری دائم مجالس معظم مصیبت‌سرایی و مولودی خوانی در تهران و شهرهای بزرگ هستند، اغلب تکالیف عملی خود را از خلال سخنان واعظ یا مداح مورد علاقه خود اخذ می‌کنند و اگر بگوییم کثیری از جوانان مؤمن و با صفا، دین خود را از این جلسات می‌گیرند، گزافه نگفته‌ایم. هم از این روست که انتظار سلوک مرجعانه از وعاظ و مداحان نامدار و پر طرفدار، انتظار نابجایی نیست. مهم‌ترین شناسه در مشی و مرام مرجعانه، «رعایت نهایت احتیاط» در بیان معارف و احکام و دستورهای دین در عرصه‌های فردی و جمعی است و نیز در حوزه‌ها و حیطه‌های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی؛ خصوصاً در موضوعاتی که این عزیزان احیاناً ورود و تخصصی ندارند و برای بیان دقیق و درست مطلب، ناگزیر از استمداد و استشاره از اهل فن‌اند. اکنون که تأثیر عمیق و منحصر به فرد هیئت‌ها و مجالس روضه خوانی در تحولات اجتماعی و رفتارهای سیاسی مردم آشکارتر از گذشته شده است، بی گمان تلاش و تمرکز دشمن برای تضعیف و تخریب این نهاد مدنی ریشه‌دار تمدن ایرانی- شیعی بیش از پیش خواهد شد. به شرط هوشیاری مرجعانه مردان منبر و مدح، این پایگاه پایدار عرصه روشنگری و ارشاد، تا همیشه، تاثیرگذارترین رسانه جامعه شیعی ما باقی خواهند ماند. 
دسته ها : مذهبی
 چرا باید حادثه عاشورا را گرامى بداریم؟ 
 چرا باید خاطره حادثه اى را که 1360 سال پیش اتفاق افتاده است، زنده کرد و مراسمى به یاد آن خاطره برگزار کرد؟ این رویداد جریانى تاریخى بوده است که زمان آن گذشته است؛ تلخ یا شیرین، هر چه بوده است آثار آن تمام شده است. چرا باید بعد از گذشت نزدیک به چهارده قرن، یاد آن جریان و آن حادثه را زنده نگه داریم و مراسمى براى آن بر پا داریم؟     پاسخ این سؤال، چندان مشکل نیست. براى این که به سادگى مى توان به هر نوجوانى تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه مى تواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمى داشته باشد. تجدید آن خاطره ها در واقع نوعى بازنگرى و بازسازى آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدى بوده است و در جاى خود منشأ آثار و برکاتى به شمار مى رفته است، بازنگرى و بازسازى آن نیز مى تواند مراتبى از آن برکات را داشته باشد.     علاوه بر این، در همه جوامع انسانى مرسوم است که به نوعى، از حوادث گذشته خود یاد مى کنند؛ آن ها را بزرگ شمرده و به آن ها احترام مى گذارند. خواه مربوط به اشخاصى باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بوده اند، نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانى باشد که از جنبه سیاسى و اجتماعى، در رهایى ملت خود نقش مؤثرى داشته اند و قهرمان ملى بوده اند. همه عقلاى عالم براى این گونه شخصیت ها آیین هاى بزرگداشتى را منظور مى کنند. این کار بر اساس یکى از مقدس ترین خواسته هاى فطرى است که خدا در نهاد همه انسان ها قرار داده است، و از آن به «حس حق شناسى» تعبیر مى کنیم. لذا این خواسته فطرى همه انسان ها است که در برابر کسانى که به آن ها خدمت کرده اند حق شناسى و شکرگزارى کنند، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذارند. علاوه بر این، یاد آن خاطره ها، در صورتى که در سعادت جامعه تأثیرى داشته، مى تواند عامل مؤثر دیگرى را در زمان بیان خاطره ها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید مى شود.     از آن جا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمى در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کننده اى در سعادت مسلمان ها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است، این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازى این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب مى گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم. این جواب را به طور کلى مى توان در مقابل سؤال نوجوان ها ارائه داد و آنان را قانع کرد که زنده نگه داشتن یاد بعضى از خاطره ها و بازسازى برخى از حوادث که در گذشته اتفاق افتاده است، کار عاقلانه اى است، و ممکن است منافع و مصالحى را براى جامعه تأمین کند. همان طور که اصل آن حادثه تأثیر مفیدى در جامعه آن روز داشته، تجدید خاطره و بازسازى آن نیز مى تواند آثارى متناسب با خود داشته باشد. در پاسخ به سؤال اول که «چرا باید یاد عاشورا را زنده نگه بداریم؟» به همین اندازه بسنده مى کنیم.  
دسته ها : مذهبی

حدیث جعلی مشهور

بارت‌هایی که معمولا به آن حدیث قدسی گفته می‌شود و اخیراً در بعضی از فیلم‌ها نیز به آن استناد شده، این است: «الطریق الی الله بعدد انفاس الخلائق؛ راه‌های رسیدن به خدا، به تعداد جان‌های مخلوقات است».
جهاد فرحات، نویسنده لبنانی، در مقاله خواندنی خود، به نام بررسی سند چند حدیث مشهور، سخنانی بدین مضمون را قلمی کرده است: «این عبارت در میان مردم و به خصوص در میان عارفان - آن گونه که گفته می‌شود - و بیشتر در میان صوفیان، شهرت دارد و متداول است؛ تا آن جا که مردم گمان می‌کنند این عبارت، بی‌تردید، حدیث قدسی است و آنان هرگاه بخواهند درستی روشی معین یا شکلی مشخص را برای نزدیکی به خداوند بزرگ، اثبات کنند، به این عبارت استشهاد می‌نمایند. شهرت این عبارت به حدی است که برخی از عالمان آن را به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت می‌دهند و آن را حدیثی مأثور و منقول از جانب آن حضرت قلمداد می‌کنند1اما باید گفت که این عبارت، حدیث نیست؛ زیرا تا آن جا که ما جست‌و‌جو کرده‌ایم، اثری از آن در میان کتاب‌های حدیثی مسلمانان نیافته‌ایم؛ بعضی از فضلا نیز به عدم دسترسی بر مستندی روایی برای آن، تصریح کرده‌اند.2 مرحوم آیه‌الله مرعشی نجفی قدس سره نیز در شرح کتاب احقاق الحق، به ساختگی بودن این حدیث و افترا بودن آن و استفاده کردن صوفیه از این عبارت در مقاصد فاسد خویش، اشاره کرده است.3 از این رو، باید گفت که این عبارت، عبارت مشهوری است که اساس ندارد.»4برخی حدیث پژوهان، افزون بر آن که این حدیث را از نظر سندی مجعول دانسته‌اند، از نظر محتوایی نیز مخدوش برشمرده و گفته‌اند که اگر معنی و دلالت این حدیث درست باشد، پس مثلاً به تعداد کافران، مشرکان، بت‌پرستان و منکران خداوند سبحان که جزء مخلوقات او نیز هستند، باید راه به سوی خدا وجود داشته باشد و حال آن که اینان اساساً ذات خداوند و راه به سوی خداوند را قبول ندارند؛ تا این که نوبت به این مطلب برسد و بگوییم که به تعداد آنان نیز راه به سوی خداوند - الله و نه اله - وجود دارد و در آیه 168 سوره نساء می‌خوانیم: «ان الذین کفروا وظلموا لم یکن الله لیغفرلهم ولا لیهدیهم طریقا الا طریق جهنم...؛ کسانی که کافر شدند و ستم کردند، خدا بر آن نیست که آنان را بیامرزد و راهی را نشانشان دهد؛ مگر راه دوزخ...».در آیه 74 سوره مؤمنون نیز آمده است:«و ان الذین لایؤمنون بالاخره عن الصراط لناکبون؛ و آن کسانی که به جهان واپسین ایمان نمی‌آوردند، از راه (خدا) به در افتاده‌اند». 5 پی‌نوشت ها:1. ر.ک: محمد جواد مغینه، هذه هی الوهابیه،ص 20.2. ر.ک: محمد زراقط، «سبیل الله الواحد سبله المتعدد» مجله الحیاه الطیبه، شماره 11، ص 197.3. ر.ک: شرح احقاق الحق، ج 1، ص 185.4. جهاد فرحات، بررسی سند چند حدیث مشهور، ترجمه محمد قنبری، فصلنامه علوم حدیث، شماره 30، زمستان 1382، ص 114 _ 135.5.عبدالرحیم موگهی، نشریه پرسمان، شماره 69، با اندکی تصرف 

دسته ها : مذهبی

7 راه کار یا توصیه از زبان آیت الله مکارم شیرازی(دامت برکاته)

خیلی دوست دارم نماز با حضور قلب بخونم اما هر کاری می کنم نمیشه می تونید کمکم کنید؟اگر تو هم مثل من این سوال برات تبدیل به یه دغدغه فکری شده پس این نکات رو بخون شاید کمکمون کنه برای حل این مشکل.براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، امور ذیل را دقیقا توصیه مى کنیم:1 - بدست آوردن آنچنان معرفتى که دنیا را در نظر انسان کوچک و خدا را در نظر انسان بزرگ کند، تا هیچ کار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد. 2 - توجه به کارهاى پراکنده و مختلف، معمولا مانع تمرکز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا کند که مشغله هاى مشوش و پراکنده را کم کند به حضور قلب در عبادات خود کمک کرده است.3 - انتخاب محل و مکان نماز و سایر عبادات نیز در این امر، اثر دارد، به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهایى که ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مکروه است و همچنین در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آیینه و عکس و مانند اینها، به همین دلیل مساجد مسلمین هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا که به حضور قلب کمک مى کند.4 - پرهیز از گناه نیز عامل مؤ ثرى است، زیرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد و از حضور قلب مى کاهد.5 - آشنایى با معنى نماز و فلسفه افعال و اذکار آن، عامل مؤ ثر دیگرى است.6 - انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز کمک مؤثرى به این امر مى کند.7 - از همه اینها گذشته این کار، مانند هر کار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پیگیرى دارد، بسیار مى شود که در آغاز انسان در تمام نماز یک لحظه کوتاه قدرت تمرکز فکر پیدا مى کند، اما با ادامه این کار و پیگیرى و تداوم آنچنان قدرت نفس پیدا مى کند که مى تواند به هنگام نماز دریچه هاى فکر خود را بر غیر معبود مطلقا ببندد. برگرفته از تفسیر نمونه

 

دسته ها : مذهبی
X