آسیب شناسی عزاداری سالار

شهیدان علیه السلام

   

مصاحبه ای از معاونت پژوهش مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی با همکاری گروه تاریخ (20/12/83( حجت الإسلام والمسلمین مهدی پیشوایی و محمد هادی یوسفی غروی(از محققان حوزه و متخصصان تاریخ اسلام(، ارائه می شود که این مصاحبه توسط بخش معارف اسلامی تبیان ویرایش و پردازش شده است.

سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) یکی های گرانقدر عزاداری ما است که شیعه را حفظ کرده و به تعبیر حضرت امام از سرمایه (ره) اسلام در بقای خودش مدیون عاشورا است و تاکید ائمه هدی بر پاسداشت آن روز بزرگ، فراوان است. اما در طول تاریخ، این سرمایه در معرض انحراف و خطر بوده است. آسیب هایى می‌تواند این سرمایه های عظیم را تهدید بکند که یکی از آنها، تحریفات واقعیت های عاشورا است. در این نشست در محضر اساتید بزرگوار این موضوع را به بحث می‌نشینیم، که اساساً تحریف چیست و چه آسیب هایى از این ناحیه می‌تواند به عزادارى امام حسین(ع) وارد شود.
مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف کردند، اما دوستان بیشتر در شکل قضایا دست بردند.

 استاد پیشوایى: 

 وقتی به بحث تحریف قضیه عاشورا و آسیب شناسی عزاداری می‌پردازیم گمان نشود که ما با عاشورا و عزاداری مخالفیم. ما به عنوان شیعه که در دامن اهل بیت بزرگ شده ایم و پیرو مکتب اهل بیت هستیم، عاشورائی و حسینی هستیم، عاشورا و مکتب ائمه(ع) برای ما یک سرمایه بزرگ است و سرمایه هر قدر ارزنده تر باشد، صاحب سرمایه بیشتر مراقبت می‌کند که آسیبی به آن نرسد؛ بنابراین به همان دلیل که این سرمایه برای ما ارزنده است باید در برابر آسیب ها و خطرات و انحراف هایی که آن را تهدید می‌کند حساس باشیم. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند، اولین محرمی که پیش آمد یک نوع غرور برای مردم حاصل شده بود که ما دیگر پیروز شدیم و طاغوت را شکست دادیم و محرم آن سال رو به کمرنگ ‌شدن بود. امام راحل بیانیه ای صادر و تاکید کردند که عزاداری را مثل زمان گذشته به صورت سنتی و به صورت دسته جمعی، در خیابان ها و معابر برگزار کنید. از بیداری های تاریخی امام این بود که وقتی دید عاشورا در حال کم رونق شدن است، تاکید کرد که مردم به همان شکل سنتی ادامه دهند. مردم هم آمدند به میدان و دیگر بعد از آن عزاداری رونق پیدا کرد. صحبت این نیست که عزاداری ها به این شکل صورت نگیرد، مراجع فعلی خودمان هم تاکید فرموده اند که مراسم عزاداری باید به خیابان ها کشانده بشود. اگر حادثه عاشورا در میان کتاب ها می‌ماند به دست فراموشی سپرده می‌شد؛ یک راز این که حادثه ی عاشورا زنده مانده، این است که به صحنه کشانده شده و به میان مردم آمده است. یادم می‌آید در یک کتاب خواندم که یک غیر شیعه به شیعه ای گفته، چه خبرتان است، از عاشورا چند قرن گذشته، شما چرا عاشورا را زنده می‌کنید؟ آن شیعه یک طنز تاریخی گفته است که بلی ما در مورد غدیر کوتاه آمدیم، شما اصل غدیر را انکار کردید؛ نمی‌گذاریم چنین وضعی برای عاشورا پیش آید. بنابراین عاشورا زنده است و زنده می‌ماند و باید زنده بماند. صحبت این است که حواسمان جمع باشد، که تصویر صحیح از آن ارائه بشود. افسانه ها داخل نشود، و با عوام گری آمیخته نشود، و مطالب دور از عزت و شان ائمه و اهل بیت (ع) در این جریان ها مطرح نشود. اما اصل بحث را این طوری آغاز می‌کنم که خداوند متعال یهود و اهل کتاب را محکوم می‌کند که «یحرّفون الکلم عن مواضعه» این‌ها تحریف می‌کنند، تحریف یعنی دگرگون کردن و عوض کردن . تحریف کردن و عوض کردن یک سخن چند شکل دارد: یک وقت محتوایش را عوض می‌کنیم، و یک وقت الفاظش را تغییر می‌دهیم. یک وقت، یک لفظ از آن کم می‌کنیم و یک وقت یک لفظ را به آن اضافه می‌کنیم. تحریف هایی که در واقعه ى عاشورا راه پیدا کرده، بیشتر از طرف دوستان بوده است تا دشمنان. آن وقت تحریف دوستان هم با تحریف دشمنان خلط شده است. دشمنان و مخالفان اهل بیت، در انگیزه ها و اهداف قیام عاشورا، تحریف کردند، مثل ابن خلدون که قیام عاشورا را دنیا گرایانه تحلیل می‌کند. مثل این که در ذهن خودش مسلم بوده که امام حسین(ع) گفته است من یزید را شکست خواهم داد و حکومت خواهم کرد. در حالی که در هیچ یک از بیانات امام حسین(ع) چنین تعبیری پیدا نمی‌کنید. ابن خلدون مضمونش این است می‌گوید حسین بن علی مرد خوبی بود، عادل بود، پسر پیغمبر بود، و حرفش هم درست بود ولی محاسبات حسین بن علی(ع) غلط در آمد؛ بدون نیروی لازم به جنگ یزید رفت و به این نکته توجه نداشت، لذا شکست خورد.
فدائیان صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین(ع) داشته باشند. آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین(ع)، و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد می‌کنیم؛ یعنی نشان می‌دهیم که ما در راه امام حسین(ع) فدوی هستیم؛ و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمه زنی شد.
 یا مثلاً امام حسین(ع) را به خارجی گری متهم می‌کنند؛ می‌گویند یزید خلیفه بود، مردم با او بیعت کرده بودند. حسین بن علی(ع) خروج و شورش کرد و در تاریخ اسلام، خلفا خوارج را سرکوب می‌کردند. علی خوارج را سرکوب کرد، ابوبکر، اهل ردّه را سرکوب کرد. جوابش این است که خلافت یزید از ریشه مشروعیت نداشت حتی از طرق و قانونی که اهل سنت مشروع می‌دانند؛ یزید از نظر شخصی شرط عدالت را نداشت و به دلائل مختلف دیگر، خلافت یزید از اساس فاقد مشروعیت بود. مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف کردند، اما دوستان بیشتر در شکل قضایا دست بردند. از دوران صفویان کتاب هایی که مخصوصاً به فارسی نوشته شده (همچنین کتاب های عربی) عنوان کتاب ها بر حزن انگیزی قضیه دلالت می‌کنند. (استاد رسول جعفریان در منابع تاریخ اسلام اسم حدود صد کتاب را برد - ریاض المصائب، ریاض الحزن، طریق البکاء، طریق المصائب...- اینها بنایشان بر این بوده که بر جنبه ى حزن انگیزی قضیه تکیه کنند، بنابراین آمدند قضایایی را به آن اضافه کردند یا قضایایی خاص را بسط دادند. مقداری از تحریف هایی که در مقتل ها راه یافته از این طریق بوده که قضایا را بزرگ کردند و شاخ و برگ زیادی دادند.

 نمونه هایی از تحریفات در واقعه عاشورا 

استاد یوسفی غروی: در این جا تذکر مطلبی لازم است: و آن توصیه مرحوم استاد شهید مطهری به مطالعه کتاب «لؤلؤ و مرجان» مرحوم نوری که در شرائط منبریان است؛ که از شرائط منبریان، دو شرط را شرط اساسی قرار داده است؛ اخلاص و صدق. از لحاظ نیت مخلص باشند و برای خدا این کار را انجام بدهند و شرط دوم دنباله شرط اول است که اگر کسی در نیت این کار، مخلص باشد طبعاً باید صادق باشد. نمی‌شود کسی اخلاص داشته باشد ولی نسبت به صداقت تقید نداشته باشد. وی در ضمن شرط صدق نمونه هایی از مطالب بی اساس را ذکر کرده است. یکی از نمونه ها این قصه معروف است که حضرت زهرا در وقت وفات، از دخترش حضرت زینب خواست که وقتی امام حسین(ع) به کربلا می‌رود به همراهش برود و در دم آخر وقتی که می‌رود به طرف میدان، چون من نیستم، شما زیر گلوی امام حسین، جای خنجر شمر را ( حالا اگر شمر باشد) به نیابت از من ببوس؛ و حضرت زینب یادش نبود تا روز عاشورا، تا آن لحظه آخر، بعد از این که امام حسین(ع) خداحافظی کرد، رفت به طرف میدان، بین خیمه ها و لشکر دشمن بود که دفعتا جناب زینب صدا زد " مهلاً مهلا یابن الزهرا" امام حسین سرش را برگرداند و دید حضرت زینب است و زینب گفت از اسب بیا پایین . امام حسین آمد و حضرت زینب جریان را برایش بازگو کرد و همان جا امام گفت بیا به وصیت مادرم عمل کن حضرت زینب هم زیر گلویش را بوسید " اکشف لی عن صدرک فکشف لها (عن صدرک یا عن نحرک) فشمته فی صدره و قبلته فی نحره" سینه او را بوئید و زیر گلوی او را بوسید. بعد رو به مدینه کرد و حضرت زهرا(س) را سلام داد، گفت:«یا امّاه لقد ردت الودیعة.»
ریشه‌ این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است که جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام می‌کند ولی مداح را چه کسی اعزام می کند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نکنند، وضع به همین منوال خواهد بود.
بعد از اعلان رسمیت دولت صفوی در ایران جنبه مصیبت، و گریه و عزاداری هدف شد، در صورتی که ائمه(ع) ما را دعوت به احیای اصل قیام امام حسین نموده اند. البته ما به ذکر مرثیه ی امام حسین و حتی گریه و گریاندن برای امام سفارش شده ایم، اما این هدف نیست. گریه و عزاداری وسیله است، گر چه وسیله ای است که « یتقرب بها الی الله » اما وسیله احیا است، به قول خود امام، گریه بر شهید زنده نگه داشتن آن شهید است. اینها وسیله برای زنده نگه داشتن ذکر امام حسین است و به پیرو آن اهداف امام حسین . اگر وسیله به هدف تبدیل بشود خود این هم انحراف است. وانگهی تا مدتی بعد از اعلان رسمیت تشیع از سوی دولت صفوی، تصوف صفوی بر تشیع تفقهی صفوی غلبه داشت و تصوف، تفقه ندارد، علم ندارد، لذا در باز می‌شود. برای مثال، این انحرافات مخصوصاً با آن شعر معروفی که «ما درون را بنگریم و حال را       نی برون را بنگریم و قال را» هر چه دلتان بخواهد بگوئید چون ما به مقصد نگاه می‌کنیم. دلت را صاف کن هر کار می‌خواهی بکن، هر چه می‌خواهی بگو. متأسفانه این یک مقدار از عوامل بود که ظهور چنین وضعیتی را سبب شد. از طرف دیگر فقهایی هم که در آن دوران دعوت به تفقه و به دست گرفتن زمام علمیت فقهی مذهب تشیع شدند، آنان هم متأسفانه دچار افکار اخباری‌گری شدند. اخباری‌گری هم این مسئله را عنوان کرد که "کذب" قبح ذاتی ندارد. کذب قبحش قبح عرضی است و به لحاظ آثار کذب است و الا اگر کذب بدون عارضه‌ بدی باشد؛ و عوارض خوب داشته باشد، مانعی ندارد. مخصوصاً عوارض کذب اگر نافع به مذهب باشد و نفع مذهب چیست؟ این است که هر چه پیاز داغ قضیه امام حسین(ع) بیشتر بشود این به نفع مذهب است. به چه دلیل؟ به قیاس این که ائمه ما را دعوت به عزاداری کردند؛ پس هر چه دلتان بخواهد بگوئید. خود ائمه که مقتلی معین نکردند، بنابراین راه باز است؛ هر چه ما بخواهیم می توانیم بگوئیم چون اگر کذب هم باشد کذب نافع به مذهب است. و از آن طرف مخصوصاً در بحرین، شیعه های بحرین که از یک طرف عرب بودند و از طرف دیگر اخباری منش بودند، هیچ مانعی نداشتند برای این که چیزهایی را به عنوان مزید حزن و اندوه برای قضیه کربلا بنویسند و به شکل خبری در بیاورند. نتیجه کار اینها کم کم به سایر جهان تشیع سرایت کرد و ترجمه شد و صورت نقلیات مقتلی پیدا کرد. وانگهی‌ مداحی و مرثیه خوانی بیشتر پیدا شده است؛ اینها غالباً چیزهایی را نقل می‌کنند که حتی مطالعه ای نیست، مسموعات است، افواه الرجال است، مجلسی است؛ از یکدیگر یاد می‌گیرند و نقل می کنند. -در جریان بوسیدن گلوی امام حسین(ع)، مرحوم حاجی نوری (ره) اشاره کرده است به این که آیا از نظر فقهی اصلاً جایز است خواهر گلوی برادر را ببوسد؛ آن هم در حضور دیگران؟ حالا اگر زن و شوهر باشند آیا جایز است زنی شوهر خودش را جلوی دیگران ببوسد؟ می‌گویند که ممکن است پوشیده بوده باشد. اگر پوشیده بوده از کجا معلوم که بوسیده شده است؟ شاید بگویند مطلبی به مسامحه گفته شده؛ نه این نیست، بلکه دقیقاً این است که سینه را بوئید و گلو را بوسید. فرق بین بوسیدن و بوئیدن را از کجا فهمید؟ -تحریف دیگری که در جریان واقعه عاشورا مطرح می شود و بی اساس است جمله (الشام الشام الشام) است، که به مناسبت روز اول ماه صفر که روز ورود اسیران اهل بیت به شام است، خوانده می شود. اصل ورود اهل بیت در اول صفر، در کتاب معتبر «الآثار الباقیه» نوشته‌ ابوریحان بیرونی هندی الاصل در قرن چهارم است (وی شیعه نبوده بلکه یک آدم منصف بوده)؛ آن هم منبعی را ذکر نکرده ولی چون آدم معتبری است حمل بر صحت می‌کنیم، مگر این که دلیلی بر ردش موجود باشد. او نقل کرده است که «و فی الیوم الاول من شهر الصفر اُدخل سبایا الحسین الی الشام» اما اضافه‌ جعلی آن این است که از امام زین العابدین(ع) پرسیدند کجا بر شما مشکل‌تر گذشت؟ سه مرتبه فرمود «الشام ...» یا در تعبیری دیگر؛ اسیری عمه‌ام زینب. آن جمله الشّام را که آنجا سر بسته بوده اینجا خواسته اند بیان کنند. این از نظر معنی، خیلی خوب، قبول. اما از نظر لفظ کی گفته، کجا گفته، چه منبعی و مدرکی برایش هست؟ خدا می‌داند.

 عوامل موثر در ایجاد تحریفات 

سوال: عوامل تحریف در مجموع چه مسائلی و چه منابعی بوده‌اند؟

استاد یوسفی غروی:

این مسأله تسامح مبنی بر این که کذب، قبح ذاتی ندارد و در نتیجه حرمت ذاتی ندارد منحصر به اخباریین نیست بلکه بعضی از علمای اصولی ما هم همین معنی را دارند حتی علمای معاصر. از باب مثال عرض می‌کنم مرحوم آیت الله خوئی هم نظرش همین بود که کذب، قبح ذاتی ندارد در نتیجه حرمت ذاتی ندارد؛ حرمتش تبعی و اضافی است به لحاظ آثار و توابعش. یا مثلاً مرحوم میرزای نائینی (ره) استاد مرحوم خوئی نظرش همین طور بوده است. اما نسبت به میرزا آقای دربندی (ره) صاحب کتاب اکسیر السعاده و ترجمه‌اش اسرار الشهاده کتاب او مطالبی را ذکر کرده که راجع به آن مطالب از مرحوم نائینی (ره) پرسیده‌اند (البته این را من افواهی از علمای نجف شنیدم) که نظر شما راجع به اسرار الشهاده‌ی مرحوم دربندی چیست؟ ایشان با مکثی و تاملی جواب داده اند که: اگر بخواهیم حمل به صحت کنیم ایشان خودشان را مجتهد می‌دیدند و به اجتهادشان برای کذب قائل به قبح ذاتی آن نبودند مخصوصاً کذب نافع را جائز می‌دانستند و این کذبها را نافع مذهب می‌دیدند.

استاد پیشوایی:

عوامل اساسی و ریشه‌ای که باعث تحریفات شده عبارتند از:

 1-تفکر "هدف، وسیله را توجیه می کند" 

 به تعبیر بسیاری از علماء و مقتل نویسان در گذشته و حال که می گویند هدف، وسیله را توجیه می‌کند. ما هدفمان گریاندن و عزاداری است؛ برای رسیدن به این هدف، دروغ هم جائز است. این یک اصل شیطانی، از یک فیلسوف سیاستمدار در قرن شانزدهم در ایتالیا است. این یک اصل غیر اخلاقی است که سیاستمداران دنیوی به این عمل می‌کنند و می‌گویند که برای رسیدن به مقاصد سیاسی هر کاری مجاز است. ما متأسفانه در مجلس عزاداری به این اصل عملاً پایبند شدیم؛ گفتیم که اصل این است که عزاداری کنیم، اصل این است که مصائب امام حسین(ع) زنده بماند و تا از این اصل صرف نظر نکنیم وضع همین خواهد بود که هست.

 2-عدم واکنش نسبت به روضه های دروغ 

 دیگر این که هیچ حساسیتی در مقابل روضه های دروغ نشان داده نمی‌شود. یادم می‌آید در دهه آخر حکومت محمد رضا پهلوی یک مداح به نام سید جواد ذبیحی بود که بلبل شاه لقب گرفته بود. بعضی از مذهبی ها که تفکر انقلابی نداشتند او را دعوت می‌کردند. یکی از پولداران اهواز ایشان را دعوت کرده بود، و مرحوم آیة الله بهبهانی هم که از مراجع بود در آن مجلس حضور داشتند. بلبل شاه جمله ای که بوی حمایت از دربار شاه می‌داد بر زبان آورد، مرحوم بهبهانی بلند می‌شوند و از مجلس خارج می‌شوند و کل مردم حاضر در مجلس به دنبال آیة الله خارج می‌شوند و فردا هم جواد ذبیحی از اهواز بر می‌گردد. ما ندیده ایم که نسبت به روضه های دروغ چنین حساسیتی نشان داده شود، یک شخصیت بزرگ بلند شود و بگوید اینجا روضه دروغ خوانده می‌شود.

 3-تحلیل تاریخ 

یک عامل دیگر که در گذشته مؤثر بوده (حتی پیش از صفویه) آن است که تاریخ و واقعه نویسان دید تحلیلی امروزی را اصولاً نداشتند. این تحلیل تاریخ، مختص زمان ماست. البته در گذشته ابن خلدون باب تحلیل را باز کرده بود ولی نه این که از آن زمان هر چه نوشته شد تحلیلی نوشته شد. عموماً تاریخ نقلی است، به همدیگر اعتماد می‌کردند، موشکافی و دقت های علمی سند مطرح نبوده است. بررسی سند را در زمان ما عمدتاً و مخصوصاً دو استوانه بزرگ، علامه امینی(ره) و علامه سید مرتضی عسکری (مدظله) انجام دادند، و اعتبار طبری را زیر سوال بردند و بسیاری از احادیث موضوعه را بررسی کردند. در گذشته به همدیگر اعتماد می‌کردند و به ترجمه اکتفا می‌نمودند. البته در ترجمه دخل و تصرف هایی صورت گرفته بود و این آفت بزرگی بود. مثلاً تا آنجا که ما بررسی کردیم مرکب امام حسین(ع) اولین بار در روضة الشهدای ملا حسین کاشفی آمده است، و بقیه بر ایشان اعتماد کردند. کتابی داریم به نام "ناسخ التواریخ" (که در دوران قاجار نوشته شده) معنای این نام این است که تمام تاریخ ها را این کتاب نسخ کرده ولی این طور نیست؛ چیزهایی در این ناسخ التواریخ از دیگران نقل شده، و به منابع دیگر نسبت داده و ترجمه کرده، که نسبت ها و ترجمه ها درست نبوده است، بلکه دیگران بر ایشان اعتماد کردند.

 4-غلو در اشعار 

 آفت دیگر در عزاداری ها، اشعار است. متاسفانه در اشعاری که توسط مداحان خوانده می‌شود غلو راه پیدا کرده است. با این کار توحید و امامت زیر سوال می روند. آنها از این قبیل اند: "لا اله الاّ زینب"،" علی بن ابی طالب زاده شده تا خدا تنها نماند"، "لا اله الاّ رقیة"، "من سگ حسینم".  ریشه‌ این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است که جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام می‌کند؛ ولی مداح را چه کسی اعزام می کند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نکنند، وضع به همین منوال خواهد بود.

 انتشار افکار نادرست از شیعه 

سوال: پیامدهای تحریفات، در فرهنگ عاشورا و کار کردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن چه بوده است؟ مخصوصاً از نظر آن عوامل که بحث شد و آیا در این بین غرض ورزی هم وجود داشته است؟

استاد پیشوایی:

راجع به اهداف و انگیزه‌های امام حسین(ع) آنچه مغرضین و دشمنان انجام دادند طبعاً پیامد داشته و به دیگران منتقل شده است. تحریف هایی که از سوی ما در مورد وقایع رخ می دهد متاسفانه ضمن پوشاندن حقیقت باعث نشر تفکر غلطی از شیعیان می شود. اکنون عصر تکنولوژی است و نمی توان چیزی را پنهان کرد بلکه همه اعمال و افکار ما به راحتی از طریق اینترنت و ماهواره به جهان منتشر می شود. در یکی از سال های جنگ تحمیلی با عنوان روحانی به حج مشرف شدم. دوست روحانی همشهری داشتیم که می‌گوید من در غرب قبرستان بقیع برای خریدن چیزی وارد مغازه شدم؛ فروشنده‌ آن مغازه از لباس و قیافه‌ام من را شناخت که من ایرانی و روحانی هستم؛ گفت معلم (راهنما) هستی؟ گفتم بله. اشاره کرد که به دنبال من بیا... من را برد عقب مغازه‌اش؛ ویدئویی را روشن کرد، دیدم حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) است و عده‌ای وقتی که به بست حضرت امام رضا رسیدند، سینه‌هایشان را وا کردند و خوابیدند روی فرش ها و گوشت سینه ها را مالیدند به سنگ ها، خون آمد و خون ریخت و با آن وضع رفتند به حرم! گفت این کار شما است؟! تازه آن وقت زمانی بود که هنوز ویدئو و فیلم ها خیلی رواج نیافته بود. آن کس که می‌گوید "لا اله الا زینب"، بداند که اینها ضبط می‌شود و آنها را سوژه تبلیغاتی قرار می‌دهند که این است توحید شیعه! این ها عواقب بسیار بدی دارند.

سوال: با توجه به این تحریفاتی که صورت گرفته است مستشرقین، مخصوصاً غربی ها که گاهی بحث از عیسای شیعه یا مثلاً قربانی شیعه در محضر خداوند برای گناهانشان می کنند از این جهت چه قدر مانور می‌دهند؟

استاد یوسفی غروی: نسبت به عوارض و بیماری های تحریفات این اندازه اشاره کردم که در واقع بالعکس عمل کردند و وسیله را به جای هدف نشاندند. هدف ائمه(ع) از تشویق و تاکید بر احیای نام امام حسین(ع) ذکر مصائب ایشان چیست؟ این است که امام حسین با هدفش زنده بماند یعنی برای شیعیان و پیروانش الگو بشود که در راه ایمان، با بصیرت و صبر در حد اعلی مقاومت کنند. در صورتی که هدف از قیام امام به این صورت رواج یافته که کانه امام حسین فقط مامور بوده است تا خودش را قربانی شیعه بکند و قربة الی الله این مصائب را تحمل بکند تا باعث بخشش گناهان شیعیان شود. یکی دیگر از پیامدهای این انحراف آن است که وقایع صحیح و غیر صحیح در واقعه کربلا با هم قاطی شده اند. وقتی در اخبار عاشورا مسامحه شود (در شنیدن این نقل ها و عدم انکار این نقل ها) در اثر این مسامحه، حقایق واقعه با غیر آن مخلوط می شوند. و آنگاه است که واقعه عظیم کربلا نام خرافه و یا افسانه را به خود می گیرد.  متاسفانه در حوزه های علمی ‌دید بسیاری از علما هنوز هم به گونه دیگری است. در محافل و مجالس علمی علما، به گوش خود شنیدم که گفتند آقا دستش نزن. یعنی تا صحبت این می‌شود که کدام قسمت واقعه درست است و کدام نادرست؟ می‌گفتند دستش نزن؛ اگر این طوری به دنبال صحیح و سقمش بروید چیزی نمی‌ماند؛ فقط می‌ماند:" قتل الحسین بکربلا فی یوم عاشورا عطشانا مظلوما." واقعاً همین طور است؟ وای بر ما اگر واقعاًً علمای ما دیدشان نسبت به مسائل کربلا این طوری باشد!

 تاریخچه قمه زنی 

سوال: قمه زنی با این حال و هوا، آیا مبنای شرعی دارد یا نه و از نظر تاریخی چگونه به وجود آمده است؟

استاد یوسفی غروی:

از نظر تاریخی ظاهرا آن وقت که صفویه سر کار آمدند، قمه زنی پدید آمد و مسلما هیچ سابقه ای هم بر صفویه ندارد، اما هنوز به یقین نرسیده‌ایم که آیا قبل از عثمانی ها یا بعد از عثمانی ها این کار انجام می شده است یا نه؟ روال حکومت ها این است که اعمال و رفتارها را از همدیگر یاد می‌گیرند؛ عثمانی ها گروه فدائیان داشتند، صفویه هم یک گروه فدائیان درست کرده بودند و مانند آل بویه که در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دسته‌های اولیه‌ عزاداریشان، دسته‌های نظامی‌شان بود، به ارتش دستور داده بودند که به طور منظم و دسته‌بندی شده‌، دسته عزاداری راه بیاندازند. صفویه هم وقتی سر کار آمدند این برنامه را تکرار کردند. یکی از افواج فدائیان، قزلباش صفوی بودند که همیشه سرشان تراشیده بود (به نشانه آماده به خدمت). در کتاب تاریخ شاه عباس کبیر از نصرالله فلسفی که یکی از وسیع ترین و دقیق ترین تواریخ است (در پنج جلد)، به تفصیل، فوج فدائیان معرفی شده اند. در وصف آنان آمده که حتی در تمریناتشان گوشت حیوانات مختلف و حتی مار را می‌خوردند که هنوز هم در بعضی از ارتش های جهان معمول است؛ مثلاً در ارتش صدام نیز یک فوج فدائی این طوری وجود داشت. خلاصه این که فدائیان صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین(ع) داشته باشند. آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین(ع)، و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد می‌کنیم؛ یعنی نشان می‌دهیم که ما در راه امام حسین(ع) فدوی هستیم؛ و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمه زنی شد. زنجیر هم عمدتا در همین افواج نظامی‌ صفوی شروع شد اما انصافاً هنوز مدرک تاریخی دقیقی که نشان بدهد که مثلاً زنجیر به خصوص از کی و کجا و به چه کیفیتی و به دستور چه کسی شروع شده پیدا نشده است. اجمالاً معلوم است که از تاسیسات دوران صفوی است و قبلش سابقه ندارد. مثلاً در زمان آل بویه در بغداد، عزاداری فقط در حد سینه زنی و مقتل خوانی بوده است. آن زمان روز عاشورا و حتی روز تاسوعا بازارهای بغداد به طور الزامی تعطیل بود که البته این مبنای شرعی دارد و آن روایت ائمه است در مقابل بدعت گذاری بنی امیه که روز عاشورا را روز برکت قرار دادند و گفتند که حتی در روز عاشورا قوت سال خود را تهیه کنید. ائمه در مقابل، برای دفع آن بدعت فرمودند: "من قعد عن العمل یوم عاشورا و من کف عن العمل یوم عاشورا"، مخصوصاً در زبان امام رضا تاکید بر این معنی زیاد است و در مفاتیح شیخ محدث عباس قمی، در اعمال اول محرم ذکر کرده است. البته تعطیل بر اساس اقوال سایر ائمه مبنی بر کلیات "یحزنون لحزننا" و امثال این هاست. و چون آل بویه به این عمل می‌کردند و به صورت دستوری، بازارها را تعطیل می‌کردند؛ متقابلاً اطعام عمومی را راه می‌انداختند که در اصل این موارد برای ارتشیان بود اما چون بازار را تعطیل می‌کردند می‌گفتند بفرمائید از این غذای عمومی بخورید. پس حصیرهای بوریا را در بازارهای بغداد پهن می‌کردند و غذا می‌ریختند تا هر کس بخواهد بخورد یا اگر خواست ببرد. پس اطعام عمومی، به تبع تعطیل عمومی و به تبع دسته های سینه زنی افواج لشکریان در زمان آل بویه در بغداد  به راه انداخته شد، اما زنجیر زنی و قمه زنی در آن نبوده و در دوران صفویه پا گرفته است.

سؤال: عید گرفتن بنی امیه در روز عاشورا چقدر ادامه داشته است؟

استاد یوسفی غروی: این که «یوم تبرک» در روایات است با این که می گویند به عنوان عید بوده متفاوت است؛ گاهی ما مسامحه می‌کنیم و این دو را با هم قاطی می‌کنیم. این که بنی امیه اظهار خوشحالی بر قتل امام حسین کردند درست است، اما این که خصوص روز عاشورا را روز عید قرار داده باشند، اصلاً چنین سند و مدرکی پیدا نمی‌شود. در روز ورود اهل بیت در شام، بازارهای شام را زینت کرده بودند ولی این یک مسأله طبیعی است، اما مسأله تبرک را بدون عنوان عید نسبت به پیغمبر اکرم دادند که پیغمبر اکرم وقتی از مکه به مدینه هجرت کرد دید که یهودیان روزه هستند، پرسید یهودیان برای چه روزه هستند؟ گفتند چون روز نجات بنی اسرائیل از دریای فرعونیان است. و پیغمبر فرمود پس ما اولی به روزه گرفتن به شکرانه نجات بنی اسرائیل هستیم، لذا دستور داد که مسلمان ها روز عاشورا را روزه بگیرند، تا این که روزه ماه رمضان واجب شد. روزه ماه رمضان که واجب شد روزه روز عاشورا منسوخ شد اما استحبابش باقی مانده است. پس برای عید بودن روز عاشورا از طرف بنی امیه هیچ دلیلی وجود ندارد تا می‌رسد به زمان عثمانیان؛ عثمانیان در این اواخر روز اول محرم را به اسم "رأس السنة الهجریة" قرار دادند، یعنی مى شود گفت که این در مقابل صفویه است؛ صفویه روز نوروز را به عنوان روز اول سال، خیلى عظمت دادند؛ لذا عثمانی ها براى این که به آنها طعنه بزنند که اول سال شما مجوسى است ولى اول سال ما محرم هجرى است، آن را به نوعی عید گرفتند . 
دسته ها : مذهبی
X