زیارت عاشورا - ارضی Play Download
زیارت عاشورا - آهنگران Play Download
زیارت عاشورا - منصوری Play Download
زیارت عاشورا - طاهری Play Download
زیارت عاشورا - حدادیان Play Download
زیارت عاشورا - خلج Play Download
زیارت عاشورا - کریمی Play Download
زیارت عاشورا - حییبی Play Download
زیارت عاشورا - سازور Play Download
زیارت عاشورا Play Download

 

 از مدینه تا کربلا همراه با سیدالشهداء 
 گام به گام با کاروان کربلا 
 ریشه عاشورا در سقیفه 
 علت نامگذاری ماه محرم 
 اعمال ماه محرم 
 علل قیام امام حسین (علیه السلام) 
 توصیف جامعه‌ای که امام حسین (علیه السلام) در آن می‌زیست 
 امام حسین (علیه السلام) چگونه یزید را رسوا می‌کند؟ 
سوگواری برای سیدالشهدا، چرا؟
 اتمام حجت امام حسین (علیه السلام) با دشمن 
 ارزش گریه بر امام حسین(علیه السلام) 
خصوصیات قاتلان امام حسین علیه السلام
 حضور انبیاء(علیهم السلام) در زمین کربلا 
 شعارهای امام حسین‌ (علیه السلام) از مدینه تا کربلا 
 معرفی شهدای بنی‌هاشم در کربلا 
 افلاکیان دشت بلا(معرفی اصحاب شهید امام حسین علیه السلام در کربلا) 
 نامه‌ها و ملاقات‌های امام حسین علیه السلام 
 تحریفات واقعه عاشورا 
 نوای دل (شعر) 
 مقتل‌خوانی حجة الاسلام والمسلمین جان‌نثاری (صوتی) 
 در محضر اساتید(سخنرانی) 
 غمکده (مرثیه‌سرایی) 
 کتابخانه حسینی(علیه السلام) 
 شعر کربلایی(کلیپ) جهت استفاده در موبایل 
 پیام تسلیت ایام محرم (پیامک) 
 محرم، ماهی به رنگ عشق 
 خرافات در عزاداری 
 آثار و برکات سیدالشهدا علیه السلام 
 ویژه‌نامه‌های گذشته 
 تصاویر ویژه 
 Screensaver 

 

زندگی با معنا در پرتو نهضت حسینی Play Download
کرامت انسان Play Download
تحلیل موضوع امان نامه Play Download
مهلت شب عاشورا (1) Play Download
مهلت شب عاشورا (2) Play Download
یار وفادار ابا عبدالله (ع) Play Download
حال روحانی شب عاشورا Play Download
منطق امام حسین (ع) مشابه ابراهیم (ع) Play Download
معنای سعادت Play Download
صبر در واقعه عاشورا Play Download
ادبیات و هنر در شعاع ابا عبدالله (ع) Play Download
امید در پرتو نهضت حسینی Play
امتیاز غیر اختیاری و اختیاری امام حسین (ع) Play Download
فایده گریه و ابراز احساسات Play Download
پیام امام حسین (ع) به شرف و حیثیت انسانی Play Download
برادری در عالم بالا Play Download
شناخت هویت انسانی در پرتو نهضت حسینی Play Download
هدف و وسیله در حرکت حسینی Play Download
علم امامت و علم مخزون Play Download
اخلاص در حرکت امام حسین (ع) Play Download
امام حسین (ع) و عالی ترین اختیار Play Download
مسأله کنش و واکنش Play Download
شرح زیارت حضرت اباالفضل (ع) Play Download
گفتگوی امام حسین (ع) با معاویه در باب یزید Play Download
اهمیت نماز و نیایش – شب عاشورا Play Download
روایت امام سجاد (ع) از شب عاشورا Play Download
چرا عده ای به ماجرای امام حسین(ع) توجه نمی کنند Play Download
امام با وجود اطلاع ازشهادت برنامه ریزی دقیق و دراز مدت داشت Play Download
اندیشه و ادب و حیا حر را نجات داد Play Download
جدیت حضرت اباالفضل (ع) Play Download
ویژگی های حضرت ابا الفضل (ع) Play Download
نقد فلسفه امویان-گفتگوی اسرای کربلا با ابن زیاد Play Download
شرح روایتی از امام حسین (ع) Play Download
امام حسین (ع) جان جانان Play Download
نقش امام حسین (ع) در تاریخ Play Download
اهمیت فهم ماجرای امام حسین (ع) Play Download
مدیریت امام حسین (ع) بر خویشتن Play Download
نقل یک روایت در مسیر حرکت کاروان Play Download
مهمترین واقعه کربلا Play Download
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       

دسته ها : سخنرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
عاشورا
روز عاشورا است یا صبح ازل مشرق الانوار وجه لم یزل
مطلع الفجر شب قدر وجود شد برون از پرده هر سرّى که بود
دوش سر خیل رسالت بى رداست چون عزاى خامس آل عباست
من چه گویم بارالها روز کیست آن قدر گویم که روز آن کسى است
که خریدار متاع او خداست خون او را خود خدایش خونبهاست
درج عصمت گوهرش را پرورید حق در آن تن روح قدسى را دمید
شیر نوشید از زبان مصطفى پرورش دادش دو دست مرتضى
مهد جنبانش بود روح الامین رفت در گهواره تا خلد برین
روز اول پر گشود او تا فلک بال و پر بگرفت از فرش ملک
روز آخر درگذشت از ما سوى رفت با سر تا حریم کبریا
از همه کون و مکان دامن کشید خود خدا داند کجا او أرمید
تشنه لب جان داد بر شط فرات خاک درگاهش بشد آب حیات
کاروان سالار عشاق خدا است در صراط الله مصباح الهدى است
عرش اعلى منزل آب و گلش تا کجا رفته دگر جان و دلش
هست دست عالمى بر دامنش ماه و پروین خوشه چین خرمنش
قطب هستى نقطه خال لبش گردن گردون اسیر زینبش
در سپهر معرفت شمس الضحى است در مدار بندگى بدر الدجى است
کشتى طوفان گرداب بلا است شاهد محشر شهید کربلا است
عقل حیران، عشق سرگردان که کیست آنکه نام او حسین بن على است
پرده خیمه چو افکند از جمال وجه حق برداشت سبحات جلال
سوره توحید یزدان شد برون قل تعالى الله عما یشرکون
آفتابى ز آسمان آواره گشت چرخ عصمت آن زمان بیچاره گشت
ناگهان عقد ثریا را گسیخت پیش پایش هر چه اختر داشت ریخت
آه طفلان گشت سد راه شاه حلقه زد چون هاله گرد روى ماه
نوگلان در پیش آن عالیجناب ریختند از نرگس چشمان گلاب
کاى پدر شاید ز ما رنجیده اى بس که بانگ العطش بشنیده اى
هین مرو بابا فدایت جان ما پا بنه بر دیده گریان ما
اشک و آه جمله را با این کلام داد پاسخ که علیکن السلام
چون وداع شاه با زینب رسید محشرى اندر حرم آمد پدید
زینب اى اعجوبه صبر و ظفر دخت رد الشمسى و شق القمر
اى بلند اختر چکیده عقل و دین دخت زهرا و امیرالمؤمنین
نى فقط شمس و قمر را دخترى بلکه ناموس خداى اکبرى
روى‌ زانوى نبى‌ بنشسته اى اندر آغوش على‌ پرورده اى
شیر از پستان عصمت خورده اى گوى‌ سبقت را ز عالم برده اى
زین اَب هستى‌ اگر در خانه اى گنج حقى گرچه در ویرانه اى
همدم و همراه سلطان وجود با امین الله در غیب و شهود
آمد آندم راه را بر شه ببست سوز آهش قلب عالم را شکست
مهلتى اى‌ زینت عرش برین جز تو سبطى نیست بر روى زمین
اى‌ تو تنها یادگار جد من مى‌ رود با رفتن تو پنج تن
مهلتى اى شمع جمع اولین وى‌ ز تو روشن چراغ آخرین
مى‌ روى آهسته تر مرکب بران مى‌ رود با رفتنت جان از جهان
گفتنى ها را به خواهر شاه گفت زان مسیحا دم گل زهرا شکفت
با زبان حال با بنت رسول گفت اى‌ پرورده دست بتول
هان نپندارى‌ که پایان یافت راه راه ما را منتهى باشد اله
رفتم و هستى تو میر کاروان این امانت را به جد من رسان
پاسدارى کن پس از من از حریم خود نگهدارى کن از در یتیم
غنچه نشکفته باغ مرا کن تو با خار مغیلان آشنا
این یتیمان را کجا آرامش است مشعل شام غریبان آتش است
روز پیک حق تو در بازار باش شب پرستار تن بیمار باش
دختر رنجور اگر بیدار شد خواب دید و تشنه دیدار شد
چون به دیدارم سپارد جان پاک در خرابه گنج را بسپر به خاک
هر کجا باشى دلم همراه توست این سر خونین چراغ راه توست
زان سفر چون دید نبود چاره اى رفت زینب جانب گهواره اى
شیرخوار آورد آندم در برش تا که قرآن را بگیرد بر سرش
چون کلام الله را بر سر گرفت سرور دین افسر از اصغر گرفت
طفلى افسرده دل و خشکیده لب بر سر دست پدر در تاب و تب
خواست تا بوسد لب خشک پسر تیر کین بوسید حلقش زودتر
شه رخ از خون پسر نمود گلگون چهره خورشید غرق خون نمود
ارغوانى رخ ز داغ اکبرش لاله گون گشتى ز خون اصغرش
نازمت اى برده از عالم سبق خون تو شد آبروى وجه حق
پس به سوى آسمان آن خون بریخت رشته صبر ملائک را گسیخت
غنچه نشکفه اى پژمرده گشت قلب عالم از غمش افسرده گشت
بر ذبیح عشق خواند آن دم نماز عقل حیران شد از آن راز و نیاز
با نمازى که بر آن پیکر گذاشت پرده هاى عرش را از هم شکافت
بانگ تکبیرش بر آن گلگون پسر زد به جان عالم امکان شرر
گنج هستى را به زیر خاک کرد خاک را تاج سر افلاک کرد
گلشن خلقت از این غنچه شکفت راز هستى را عیان کرد و نهفت
دل نمى‌ کند از کنار تربتش تا خطاب دع بشد از حضرتش
پس ز جا برخاست بر زین زد قدم با قدر گفتا قضا جف القلم
شاه چون بر پشت مرکب جا گرفت عرش بر کرسى زین مأوى گرفت
ذو الجناح آندم براق راه شد ذو الجناحین از دو پاى شاه شد
از دو زانوى شه دین پر گرفت شهپر روح القدس دربر گرفت
طایر توحید در پرواز شد شهسوار عشق میدان تاز شد
کرد عزم شهریار آن شهریار گشت صحرا از قدومش لاله زار
فرش زیر پاى شه رخسار حور بر سر شه افسر الله نور
مهر تابان از جمال او خجل عقل فعال از کمالش منفعل
نور حق را شمع رخسارش مثل طلعتش آئینه صبح ازل
ملک امکان خطه فرمان او گوى چرخ اندر خم چوگان او
محوشد درپرتواو هر چه بود همچو ماهیات در نور وجود
انبیاء و مرسلین در هر طرف بهر یاریش دل و جان روى‌ کف
پیش روى وى‌ ملائک سر به دست لیک او سرگرم سوداى الست
پیک نصرت آمد و دادش جواب هین مشو بین من و ربم حجاب
چون خریدار ولاى‌ او شدم عاشق کرب و بلاى‌ او شدم
شه سوار و زینبش اندر رکاب چون مهى تحت الشعاع آفتاب
او چو شمع و خواهرش پروانه بود هر دو را از سوختن پروا نبود
دید چون خالى است جاى‌ مادرش جاى‌ مادر خواست بوسد حنجرش
بوسه زد چون بر گلوى خشک شاه گشت هم آغوش آندم مهر و ماه
بر گلوى خشک شاه چون لب نهاد آتشى اندر دل زینب فتاد
کاین گلو را مصطفى بوسیده است مرتضى آن را چو گل بوییده است
چشمه جوشان عشق ذات هوست پس چرا خشکیده یا رب این گلوست
پس ببوسید و به میدان شد روان سنگباران شد تن جان جهان
سنگ کین چون بر جبین شه نشست حق نما آئینه اى درهم شکست
روز شد بر اهل عالم شام تار منکسف شد شمس در نصف النهار
در حجاب خون نهان شک ماهتاب از خسوف ماه بگرفت آفتاب
دامنش را بر کشید و ناگهان گشت سرّ مستتر حق عیان
سینه اى کو مخزن توحید بود برتر از ترسیم و از تحدید بود
سینه یا گنجینه گنج وجود رازدار عالم غیب و شهود
مظهر اعلاى ستار العیوب پرده دار حضرت غیب الغیوب
قلب عالم اندر او بگرفته جا وه چه قلبى خانه ذات خدا
دل مگو جان جهان در او نهان دل مگو نور خدا از او عیان
دل مگو گنجینه علم و یقین مخزن اسرار رب العالمین
ناگهان تیرى برون شد از کمان خورد بر قلب شه کون و مکان
منهدم شد قبله کروبیان گشت ویران کعبه لاهوتیان
خون ز قلب عالم امکان چو ریخت ناگهان شیرازه قرآن گسیخت
خون دل را چون به گردون برفشاند عالم و آدم به خاک غم نشاند
بر ملائک شد عیان سر سجود کاین چنین گوهر به کان خاک بود ؟
فى‌ سبیل الله خونش را بداد افسر ثاراللهى بر سر نهاد
زینت خلد برین شد خون او خون مگو نقش و نگار عرش هو
پس به حال سجده بر خاک اوفتاد تربتش شد خارق سبع الشداد
شد جگر تفدیده از سوز عطش رفته نور از چشم و خشکیده لبش
شرحه شرحه دل ز داغ دلبران قطعه قطعه تن ز شمشیر و سنان
بود بسم الله و بالله ورد او در هیاهو خلق و او در ذکر هو
واى از آن ساعت که او در قتلگاه جان بداد و دیده ها بر خیمه گاه
پیش چشمش عترت دور از وطن از قفا مى‌ شد جدا سر از بدن
عرش مى‌ لرزید و کرسى مى تپید از فلک در ماتمش خون مى‌ چکید
بود تسلیما لامرک بر لبش یا غیاث المستغیثین مطلبش
ارجعى‌ بشنید آن دم از خدا با لب خندان سر از تن شد جدا
سر مگو سرّ‌ خدا در آن نهان تن مگو روح خدا در آن روان
آن خداوندى که او را آفرید قبض روحش کرد و جانش را خرید
مطمئن نفسى به حق پیوست و رفت او طلسم خلق را بشکست و رفت
شد غبار آلود روى عقل کل مو پریشان جامع الشمل رسل
پا برهنه پایه کون و مکان سر برهنه سرور پیغمبران
خون بجوشید از زمین و آسمان غرق ماتم شد جهان بیکران
انبیاء سرگشته در آن سرزمین گوئیا گم گشته از خاتم نگین
اولیاء‌ بر سینه و بر سر زنان بارالها کو نشان بى‌ نشان
اندر آن غوغا و در آن شور و شین گفت زینب ناگهان هذا حسین
بانگ یا جدّا چو از دل برکشید قلب عقل کل ز آه او تپید
رو به جدش کرد و گفت اینجا نگر کاین حسین توست در خون غوطه ور
آنکه روى‌ سینه پروردى به ناز بر سر دوشت نشاندى در نماز
این تو و این غرقه در خون پیکرش مى‌ روم شاید کنم پیدا سرش
یوسف زهراست اندر کنج چاه یا ذبیح الله اندر قتلگاه
گوى سبقت برد اندر روزگار کنز مخفى شد به دستش آشکار
گفت یا رب این عمل از ما پذیر در ره تو او شهید و من اسیر
زان شهادت حق و عدل آباد شد زین اسارت عقل و دین آزاد شد
شرح این ماتم نگنجد در بیان هم قلم بشکست و هم کل اللسان
ما یرى ما لا یرى بر او گریست جن و انس، ارض و سماء بر او گریست
تا صف محشر عزاى او بپاست درقیامت خون اومشکل گشاست
همچو قرآن خاک قبر او شفاست سجده گاه انبیاء‌ و اوصیاست
چون نباشد بین او با حق حجاب شد دعا در قبه او مستجاب
کربلاى او چو عرش کبریاست زائرش چون زائر ذات خداست
انبیاء‌ در انتظار رخصتند قدسیان صف بسته اندر نوبتند
تا به طوف مرقدش نائل شوند در جوار او به حق واصل شوند
تا قیامت زنده باشد نام او کل شىء هالک الا وجهه
لب ببند آخر وحید از گفتگو کى بگنجد بحر عشق اندر سبو
سروده آیت ا... العظمى وحید خراسانى (دام ظله) درسال 1337  
  چکیده:نوع نگاه ما به آخرالزمان تأثیر مستقیم بر نحوه توصیف ما از آن دارد. لذا انتخاب یک منظر صحیح برای پرداختن به موضوعات آخرالزمانی امری اساسی است. از جهتی، دو نوع نگاه نسبت به آخرالزمان وجود دارد. نگاه اول نگاهی دنیایی و مبتنی بر قوانین عالم مادی و وضعیت فعلی بشر بوده و نگاه دوم، نگاهی مبتنی بر تغییر قوانین و دیگر تغییرات عظیم در آخرالزمان می‌باشد. ما در این مقاله بر اساس نگاه دوم جلو می‌رویم. براساس این نگاه، مقاطع آخرالزمان در یک سیر مشخص و تکاملی پیش رفته و جایگاه هر مقطع نسبت به مقاطع دیگر معین می‌گردد. حکومت اولیه امام زمان (عج)، حکومتی مقدماتی است که پس از ظهور امام زمان (عج) و قبل برپایی کامل ملک عظیم اهل بیت (ع) واقع می‌شود. این حکومت در شرایطی تشکیل می‌شود، که امام (ع) به عنوان رکن جبهه حق حضور دارند. علاوه بر اینکه در زمان این حکومت، جبهه باطل به فرماندهی ابلیس، خود را برای رویارویی‌های بعدی با جبهه حق آماده می‌کند. مد نظر قرار دادن جایگاه زمانی این حکومت نسبت به دیگر مقاطع آخرالزمان، به ما در تشخیص ابعاد مختلف آن کمک شایانی می‌کند. نظر به اینکه حکومت اولیه امام زمان (عج) پس از مقاطعی همچون «دخان مبین»، «شیوع رجعتها» «ظهور امام زمان (عج)» و قبل از مقاطع «نابودی بدان و بدیها»، «تحولات عظیم آسمان و زمین» و «ملک عظیم» آغاز می‌شود، می‌توان دریافت که: اولا: با توجه به اینکه یکی از اهداف عمده وقوع مقاطع آخرالزمان تعلیم و تربیت مستعدان لشگر حق است، در بستر این حکومت، بسیاری از تعلیم و تربیتهای تکمیلی و همچنین تعلیم و تربیتهای لازم برای مقاطع بعدی صورت می‌پذیرد. علاوه بر آن، آرمان دیرینه بشر برای تحقق قسط و عدل در این حکومت آغاز و مقدمه‌چینی می‌گردد. ثانیا: با حضور مادی انواع موجودات مثبت و منفی دخانی و برزخی و همچنین رجعت بسیاری از خوبان گذشته، همه این افراد مثبت تحت حاکمیت این حکومت قرار خواهند داشت. ثالثا: این حکومت در فضایی از ترکیب عالم مادی با عالم دخان و برزخ تشکیل می‌شود، لذا قوانین جاری در آن بدون در نظر گرفتن قوانین عوالم بالاتر بی معنا خواهد بود. رابعا: مفهوم «دولت حق» که در احادیث بدان اشاره شده است، با در نظر گفتن شواهد موجود، اشاره به حکومت اولیه امام زمان (عج) دارد و یا دقیقتر اینکه «حکومت اولیه امام زمان (عج)» بخش ابتدایی دولت حق است. یک نکته کلیدی دیگر که می‌توان از آن برای تبیین زوایای مختلف مقاطع آخرالزمان به طور عام و «حکومت اولیه امام زمان (عج)» به طور خاص، بهره برد، تشابه رفتارهای قوم بنی‌اسرائیل و همچنین سنتهای الهی مربوطه، با امت اسلام است. با استفاده از شواهد فراوان قرآنی و حدیثی اثبات می‌شود که نه تنها مسلمانان مانند یهودیان رفتار کرده و خواهند کرد، بلکه سنتهای الهی در امت اسلام بسیار شبیه سنتهای پیاده شده در قوم بنی‌اسرائیل است. با در نظر گرفتن این نکته اساسی و مقایسه روند مسائل مختلف قوم بنی‌اسرائیل می‌توان گفت که مقطع «حکومت اولیه امام زمان (عج)»، بسیار شبیه مقطع «حکومت داود (ع)» است. حکومت حضرت داود (ع) قبل از برپایی ملک بزرگ سلیمانی (ع) واقع می‌گردد، همانطور که حکومت اولیه امام زمان (عج) پیش از برپایی ملک عظیم اهل بیت (ع) تشکیل می‌شود. شواهد مختلفی از آیات قرآن و خصوصا احادیث اهل بیت (ع) حاکی از این مطلب‌اند. این شباهت در مسائلی همچون: خلافت، نحوه حکم کردن (حکم داودی (ع))، تسخیر اشیاء و موجودات و همچنین شباهت کلی روش امام زمان (عج) با داود (ع) است که در احادیث به صراحت بدان اشاره شده است.
دسته ها : مذهبی
آنگاه که دوست داری همواره کسی به یادت باشد
به یاد من باش که من همیشه به یاد توام !!!
از طرف بهترین دوستت خدا .   به نام خدایی که هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ ... و من را دلتنگ دوستان آفرید ...   دوره ارزانیست ... شرف اینجا ارزان ... تن عریان ارزان ... آبرو قیمت یک تکه نان ... و دروغ از همه چیز ارزانتر ... و چه تخفیفی خوردست ، قیمت هر انسان!!   در زندگی افرادی هستند که مثل قطار شهربازی هستند از بودن با اونا لذت می بری ولی باهاشون به جایی نمی رسی...   شب ها چراغ دلت رو روشن بذار تا فرشته ها راه پاکی رو گم نکنن شب های بی فرشته سنگین میگذره مثل روز های بی تو ....   اگه خرابی خرابتم اگه مستی شرابتم اگه هستی کنارتم اگه نیستی به یادتم....  یاران اگـــر به وادی وجــــدان سفـــرکنـیم
ازغیبت و خلاف دراین ماه حــــــذر کـــنیم
شاید ســـبب شود که پس از سالیان سخت
احسان و رحمت حق را به پیـمانه سرکنیم.  ((ترک ازارم نکردی ترک دیدارت کنم ))
گر چه از هجر رخت دیده گهر بارت کنم
منکه بیمار از لب و خال لبت بودم ولی
با تمام عشق می باید که انکارت کنم      2 خطه موازی هیچ وقت به هم نمیزسن مگر اینکه یکیشون واسه دیگری بشکنه پس میشکنم فقط به خاطره تو...  می‌نویسم، چون می‌دانم هیچ گاه نوشته‌هایم را نمی‌خوانی، حرف نمی‌زنم، چون می‌دانم هیچ گاه حرف‌هایم را نمی‌فهمی، نگاهت نمی‌کنم، چون تو اصلا نگاهم را نمی‌بینی، صدایت نمی‌زنم، زیرا اشک‌های من برای تو بی‌فایده است، فقط می‌خندم، چون تو در هر صورت می‌گویی من دیوانه‌ا   اندازه ی یک لوبیا دوست دارم. . . . . . . ناراحت نشو عزیزم. . لوبیای سحر آمیزو گفتم یه روز ستاره آرزوها از آسمون اومد و بهم گفت : یه آرزو کن!من تو رو ازش خواستم.اون هم گفت محاله !گفتم چرا؟گفت :آخه تو کار جنس بنجول نیستم...   صبح ها نمیتونم صبحونه بخورم چون دوستت دارم.ظهرها نمیتونم ناهار بخورم چون دوستت دارم.شبها نمیتونم شام بخورم چون دوستت دارم.شبها نمیتونم بخوابم....چون گرسنمه !!   اگر دیدی جوانی بردرختی تکیه کرده بزن تو سرش چون جوان باید روی بای خودش واسته !!!   خطر:اگه این اس ام اس رو بخونی ویروس وارد مغزت میشه.لودینگ..10%...50%..90%...ارور...مغزی یافت نشد.با خیال راحت بقیه شو بخون.!.!.!   وقتی یه سیب گاز میزنی و یه کرم درسته میبینی زیاد ناراحت نشو.وقتی ناراحت شو که کرم نصفه میبینی!   اگه فکر میکنی بی عرضه هستی؟اگه فکر می کنی به درد هیچ کاری نمی خوری !اگه فکر می کنی بی مصرف هستی!به خدا درست فکر می کنی!   سلام گلم چطوری؟ از دیشب تا حالا فقط به u فکر می کردم. تمام فکر و ذهنم مشغوله u بود.امروز فردا هم می خوام به v.w.y.z فکر کنم!!!   الهی تو خورشید بشی من زمین که سالی یک بار من دور تو بگردم ولی تو سالی 365 بار دور من بگردی!   خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم، اما شهرداری مجوز نداد!   بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا میکردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟ یکی از بچه ها میگه: نه آقا اشتباهی آمدید!   یه روز غضنفر فیلسوف میشه بعد می گه: دایره زندگی مربعی است که سه ضلع دارد عشق و زندگی ؟!!!   یاروتوچاییش شکرمیریزه هم میزنه میبینه خیلی شیرین شده دوتاقاشق برمیگرده عقب!!!   اگه من شیرین بشم فرهاد میشی
لیلی بشم مجنون میشی
هوا بشم بعید میدونم که آدم بشی!   یه عنکبوت قرص اکس میخوره فرش می بافه!!!   توی تیمارستان نوار نوحه میزارن، همه دیوونه‌ها بلند می‌شوند و می‌رقصند به جز یکی، ازش می‌پرسند: تو چرا نمی‌رقصی؟ یارو میگه: آخه من عروسم!!!   یه دانشمنده یه تیکه یخ گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ طرف میگه: ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!!!!!   از سیاه پوسته می پرسن بدنت رو با چی می شوری؟ می گه با مشکین تاژ!!!!!   به طرف میگن کدوم سریال بیشتر دوست داری؟میگه پیام بازرگانی می پرسن چرا؟میگه اخه وسطش فیلم میزارن...!   یه جوجه (زبل)میره مغازه میگه آدامس میخوام
مغازه دار میگه چه آدامسی ؟
میگه همون که عکس بابام رو داره هاها   دوست بهترین واژه در جهان است، اما کسانی که معنی آن را نمی فهمنداین واژه را بدنام کرده اند ? دوست ، دشمن تنهایی یک تنهاست . .  مثل ساحل آرام باش تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند. از خداوند پرسیدند که چه کار بندگان اورا بیشتر میرنجاند؟فرمود:هنگامی که بنده ام بامن صحبت میکند من طوری به حرفهایش گوش میدهم گویی جز او بنده دیگری ندارم ولی بنده ام بامن طوری سخن میگوید گویی من خدای همه ی بندگانم هستم جز او... اگر شبی از شبهای زمستانی مسافری به امید گرمی نگاهت به تو پناه آوردتنهاش نذار،شاید در گرمترین روزای تابستان به خنکی لبخندش محتاج بشی.  گنجشک به خدا گفت:لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم ، سرپناه  بی کسیم ، توفان توآن را ازمن گرفت.مگرکجای دنیای توراگرفته بود؟خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود، باد را گفتم لانه ات را واگون کند آنگاه تو ازکمین مار پرگشودی!!!!چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم ازتودور کردم وتو ندانسته به دشمنیم برخاستی.   داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا میشوند, این است که آنان از دوست داشتن باز میمانند... ارسال شده توسط راهله ایربابا   خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند حیف من زاده ی امروزم خدایا جهنمت فرداست پس چرا امروز می سوزم...   آدما در دو حالت همدیگرو ترک میکنن : 1- احساس کنند کسی دوسشون نداره 2- احساس کنند یکی خیلی دوسشون داره...   تولد و مرگ اجتناب ناپذیرندفاصله این دورا زندگی کنیم ...   امیدوارم با هر دونه برفی که می باره یه غصه از دلت پاک شه. آرزو می کنم غم های دلت برن زیر برف زمستون و دلت همیشه سفید و بدون غم بمونه...   گلم نازم عسلم جیگرم شیرینم ملوسم خوشگلم با نمکم . . . تازه باحال هم هستم !!!   به غضنفر میگن اگه حالت تهوع دست بده چه کار میکنی
میگه:
خوب من هم بهش دست میدم   یه قورباغه با یه اردک ازدواج می کنه ، می دونی بچه شون چی می شه ؟

 
بچه دار نمی شوند براشون دعا کن داره زندگی شون از هم می پاشه !  اگه دیدی یه سوسک دمرو افتاده داره دست و پا میزنه ... نترس باهات کاری نداره فقط داره به قیافت میخنده!!!    تو به من بگو زشت! من به تو می گم قشنگ! بذار جفتمون به هم دروغ گفته باشیم!!..   عزیزم از موقعی که تو رفتی، خونه همش بوی تورو میده لطفا برام یه بو گیر بفرست   به اندازه ی صداقت پینوکیو ,رفاقت تام وجری.زکاوت پت ومت دوستت دارم...  مرد عاشق تا وقتی ازدواج نکرده نا تمام است وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است!!!   دوستی من و تو مانند میخ طویله ست که هیچ کره خری قادر به کندن آن نیست!   یک گونی عشق تقدیم تو باد... عشقش مال خودت، ولی یادت نره گونی شو پس بدی!   ما همیشه کسانی را که به فکرما هستن رو به گریه می اندازیم ، گریه می کنیم برای کسانی که به فکرما نیستن و به فکر کسانی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن...   اگه یه خودکار داشتی که فقط اندازه ی نوشتن یک جمله جوهر داشت باهاش چی مینوشتی؟؟؟
 
خدایا دوست دارم...   قطرات بارون ممکنه کوچیک دیده بشن اما یه گل تشنه منتظر باریدنشه یه  اس ام اس ممکنه ساده به نظر برسه اما قلب فرستندش خیلی به یادته...  میدونی قشنگی زندگی به چیه ؟؟ اینه که تو بی خبر باشی یکی به خاطر تو با خدا راز و نیاز می کنه ... اگر خداوند یک آرزوی انسان را برآورده میکرد من بیگمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن من را . . . آنگاه نمیدانم براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت . . . ؟ سکوتم را به باران هدیه کردم.تمام زندگی را گریه کردم...نبودی..!.در فراق شانه هایت به هر خاکی رسیدم تکیه کردم...  لحظات شادی خدا را ستایش کن، لحظات سختی خدا را جستجو کن، لحظات آرامش خدا را مناجات کن، لحظات درد آور به خدا اعتماد کن و در تمام لحظات خداوند را شکر کن...   آسمون به دریا گفت : این بالا خیلی خوبه ٬ همه جا رو میشه دید ٬ دریا گفت :
این پایین از اون بالا هم بهتره ٬ چون فقط تو رو میشه دید ...   انگار پای ثانیه ها لنگ میشه وقتی دلم برات تنگ میشه!!!   میگن یه ماه تو آسمون یه فرشته رو زمین.عزیزم خسته نمیشی دو شیفت کار می کنی ؟!   مرد از زنش می پرسه از چیه من بیشتر خوشت می آد؟ از صورت زیبا و یا هیکل متناسبم؟زنه یه نگاهی به سر تا پای شوهرش می ندازه و میگه از اعتماد به نفست!!!   پسرا هر چقدر هم که با هم فرق داشته باشن تو یه چیزی مشترکن....اونم اینه که همشون میگن که با بقیه فرق دارن!   الهی تو خورشید بشی و من زمین !! تا سالی 1 بار من دوره تو بگردم و توام سالی 365 بار دور من بگردی!!!!   برو به جهنم، چون فقط تو هستی که میتونی جهنم رو بهشت کنی!   سلام عزیزم
پلیس یک جسد میمون شبیه انسان پیدا کرده
وقتی شنیدم خیلی نگران شدم
اگه سالمی یک اس ام اس بده از نگرانی در بیام ...خیلی دوست دارم ببینمت
ولی حیف که بلیت باغ وحش گرونه !!!!
دسته ها : جک واسمس

از ابتدای سhل 1314 تبلیغات در جهت کشف حجاب با برپایی جشن هایی با حضور مقامات بلند پایه دولت آغاز شد. در فروردین این سال ابتدا مراسمی در شیراز و سپس در مشهد برپا شد که با توجه به حضور زنان و دختران بدون حجاب در آن و اجرای برنامه توسط آن ها با اعتراض شدید علما روبرو شد.

در مشهد که قبلا در جریان صدور دستور تغییر لباس اعتراضاتی از سوی علما صورت گرفته بود؛ با انتشار خبر برپایی چنین جشن هایی، غوغایی به پا شد. آیت ا... حاج آقا حسین قمی - از مراجع تقلید خراسان – طی تلگرامی انزجار خود را از این موضوع ابراز کرد. شاه در پاسخ  اظهار داشت که این کار بدون اطلاع او بوده و حتی شخصا رئیس شهربانی مشهد را مورد ضرب وشنم قرار داد. ( بصیرت منش، 1378: 453)این امر تردید های موقتی در مورد نیات و سیاست های رضا شاه پدید آورد و اندکی از نگرانی ها کاست. اما دیری نپایید که در جریان جشن دیگری در تهران، علی اصغر حکمت صراحتا اعلام کرد که اقدامات انجام شده در شیراز خود سرانه نبوده و با نظر رضا شاه صورت گرفته است و رای شاه براین است که کشف حجاب را عملی سازد. ( بصیرت منش، 1378: 453)انعکاس این خبر در  خراسان علما را سخت نگران کرد و اقشار مختلف مروم مشهد میز به طرق مختلف به اعتراض پرداختند. در جلسات متعدد علما، تصمیم بر این شد که آیت ا... قمی برای اعتراض به رضاشاه به تهران برود. آیت ا... قمی در7یا 8 تیر 1314وارد تهران شد ولی به جای دیدار با رضا شاه به طرف باغ سراج الملک درشهر ری رفته وآنجا  اقامت گزیده است. پس از ورود ایشان به باغ ، باغ از سوی ماموران محاصره و آیت ا... قمی ممنوع الملاقات شد.( دوانی ، ج.2و1،1377 :416-408 و صدر،1364: 303 ) با انتشار خبر ممنوع الملاقات شدن آیت ا... قمی، روحانیون و مردم مشهد به جوش وخروش آمدند .وبا مراجعه به روحانیون و ومقامات ذی نفوذ مثل محمد ولی خان اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی و استاندار خراسان و... درجستجوی علت توقیف آیت ا... قمی برآمدند و آزادی وی را خواستار شدند. شهربانی مشهد دستور یافت تا طرفداران آیت ا... قمی را دستگیر یا تحت نظر قرار دهد. به دنبال آن 15 تن از روحانیون به شهربانی فراخوانده شدند ودو تن به نام های شیخ غلامرضا طبسی و شیخ شمس نیشابوری تبعید شدند. (بصیرت منش ، 1378: 459)مردم با کلنگ شروع به شکستن درها کردند.در این لحظه بود که دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بی دفاع و بدون سلاح آماج گلوله نظامیان قرار گرفتندعصر چهار شنبه 17 تیر ماه 1314شیخ محمد تقی بهلول که در آن زمان در فردوس به سر می برد و به جرم طرفداری از آیت ا... قمی تحت تعقیب ماموران شهربانی فردوس بود، وارد مشهد شد .پس از اطلاع از دستگیری آیت ا... قمی به حرم امام رضا رفت وبه محض ورود به حرم توسط مامورین دستگیر شد. مردمی که در حرم بودند به تحریک نواب احتشام رضوی، سر کشیک پنجم حرم، به محل دستگری بهلول رفته و وی را از چنگ ماموران نجات داده وبه مسجد گوهر شاد بردند. به درخواست مردم شیخ بهلول بر منبر رفت و طی یک سخنرانی پر شور به سیاست های دولت در زمینه کشف حجاب ونیز دستگیری آیت ا... قمی اعتراض کرد. وی از مردم دعوت کرد که فردا ( 20 تیر ، مصادف با سال روز حمله روسیه به حرم رضوی ) برای تظاهرات علیه برنامه های اخیر دولت ، در مسجد گوهر شاد تجمع کنند.اما بسیاری از مردم حرم را ترک نکردند وبه عنوان اعتراض متحصن شدند.(صدر،1364: 326)با رسیدن اخبار حوادث مشهد به تهران رضا شاه فرمان سرکوبی مردم را صادر کرد.فردا صبح شیپور آماده باش نظامیان به صدا در آمد و سربازان در اطراف حرم موضع گرفتند. در مرحله اول از ورود مردم به حرم جلوگیری کردند و از متحصنین خواستند مسجد را ترک کنند و در خواست های خود را از طریق استاندار پی گیری کنند.اما مقاومت مردم منجر به بروز درگیری و کشته شدن تعدادی از مردم و سربازان شد .درباره تلفات درگیری صبح جمعه اقوال متعددی ذکر شده است : 15 مقتول و40 مجروح، 8 مقتول و 20 مجروح . اما شیخ بهلول آمار کشته گان را 22 کشته و 67 مجروح می داند.14نفر از کشبته ها از مردم و 8 نفر نظامی بودند.( بهلول: 1369، 72)تجمع مردم در روز شنیه هم ادامه یافت واز عصر شنبه گروه هایی از مردم روستاهای اطراف مشهد نیز به یاری متحصنین آمدند.( بهلول: 1369، 79گفتگوها اثر نداشت و نیمه شب کم کم درها به روی مردم بسته شد. مردم با کلنگ شروع به شکستن درها کردند.در این لحظه بود که دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بی دفاع و بدون سلاح آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند. در عرض چند ساعت  و قبل از سپیده روز یک شنبه 22 تیر 1314 مقاومت متحصنین و معترضین شکسته شد و قیام مسجد گوهر شاد سرکوب شد.زهرا محمدی جامعه و سیاستمنابع:1- بصیرت منش، حمید، علما ورژیم رضا شاه، تهران،عروج، چاپ دوم 1378 .2- بهلول، محمد تقی، خاطرات سیاسی بهلول، یا فاجعه مسجد گوهر شاد،  تهران، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1369.3- صدر، محسن، خاطرات صدر الاشراف، تهران، وحید، چاپ چهارم ،13644- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، ج.1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم 
دسته ها : مذهبی

تحریفات عاشورا (4)

به طور کلی تحریف بر دو قسمت است: 1- تحریف لفظی و قالبی  2- تحریف معنوی و روحی. تاریخچه با عظمت کربلا که به دست ما افتاده، هم دچار تحریف لفظی و هم دچار تحریف معنوی شده است. یعنی ما از خودمان ساز و برگ هایی بر پیکره این تاریخ ساخته ایم که چهره با عظمت و نورانی آن را تاریک و ظلمانی و قیافه زیبای آن را زشت کرده ایم. نمونه هایی را در این زمینه در قسمت های قبل ذکر کردیم.  

 تحریف معنوی 

متاسفانه این حادثه تاریخی در دست ما تحریف معنوی پیدا کرده و تحریف معنوی از تحریف لفظی بسیار خطرناک تر است. آنچه که سبب شده این حادثه بزرگ برای ما از اثر و خاصیت بیافتد، تحریفات معنوی است نه تحریفات لفظی. یعنی اثر سوء تحریفات معنوی از تحریفات لفظی بیشتر است. تحریف معنوی یعنی چه؟ در یک جمله ممکن است ما از لفظ،  نه کم کنیم و نه زیاد، ولی وقتی که می خواهیم آن را توجیه و تفسیر کنیم، طوری توجیه و تفسیر کنیم که درست برخلاف و بر ضد معنی واقعی این جمله باشد. برای این موضوع فقط یک مثال کوچک عرض می کنم تا مطلب روشن شود. در روزی که مسجد مدینه را بنا می‌کردند، عمار یاسر فوق العاده تلاش صادقانه می کرد؛ نقل کرده اند (از نقل های مسلم است) که پیغمبر اکرم فرمود یا عمار "تقتلک الفئه الباغیه"؛ ای عمار تو را آن دسته ای می کشند که سرکشند. (اشاره به آیه قرآن است که اگر دو دسته از مسلمانان با یکدیگر جنگیدند و یک دسته سرکشی کرد، شما به نفع آن دسته دیگر علیه دسته سرکش وارد شوید و اصلاح کنید.) این جمله را که پیغمبر اکرم درباره عمار فرمود، شخصیت بزرگی به او داد. لهذا عمار که در صفین، در خدمت امیرالمومنین بود وزنه بزرگی در لشکر علی شمرده می شد، حتی افراد ضعیف الایمانی بودند که تا وقتی که عمار کشته نشده بود هنوز مطمئن نبودند که در رکاب حضرت علی جنگیدن، به حق است و کشتن معاویه و سپاهیان او جایز است. روزی که عمار به دست اصحاب معاویه در لشکر امیرالمومنین کشته شد، ناگهان فریاد از همه جا بلند شد که حدیث پیغمبر صادق آمد. بهترین دلیل برای این که معاویه و یارانش بر باطل اند این است که این‌ها قاتل عمار هستند و پیغمبر اکرم در گذشته خبر داد: "یا عمار تقتلک الفئه الباغیه" که اشاره است به آیه: "و این طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی الی امرالله." هرگز نمونه ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی شود که نظیر مکتب حسین بن علی علیه السلام باشد. اگر شما نمونه حسین بن علی را پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما هر سال باید یاد حسین بن علی را تجدید کنیم؟! نظیر آنچه که در حسین بن علی در حادثه عاشورا، از ایمان کامل به جهان دیگر، از رضا و تسلیم، از صبر، از مردانگی، از طمانینه نفس از ثبات و استقامت، از عزت و کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادی طلبی، از این که در فکر انسان باشد، از این که در خدمت انسان باشد، اگر در دنیا نمونه ای پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم؟امروز مثل آفتاب روشن شد که لشکر معاویه، لشکر «باغی» یعنی سرکش و ظالم و ستمگر است، و حق با لشکریان امام علی است. پس به نص قرآن باید به نفع لشکریان علی و علیه لشکریان معاویه وارد جنگ شد. این قضیه تزلزلی در لشکر معاویه ایجاد کرد. معاویه که همیشه با حیله و نیرنگ کار خود را پیش می برد، اینجا دست به یک تحریف معنوی زد چون نمی شد انکار کرد و گفت پیغمبر درباره عمار چنین چیزی نگفته است زیرا اقلا صد نفر و شاید پانصد نفر در آنجا بودند که شهادت می دادند که ما این جمله را از پیغمبر شنیدیم و یا از کسی شنیدیم که او این جمله را از پیغمبر شنیده بود. بنابراین، این جمله پیغمبر درباره عمار قابل انکار نبود. معاویه در اینجا به یک تحریف معنوی دست زد. شامی‌ها اعتراض می‌کردند که معاویه چه می‌گویی؟ عمار را ما کشتیم. پیغمبر فرمود: "تقتلک الفئه الباغیه" گفت "اشتباه کردید! چه طور؟ درست است که پیغمبر فرمود عمار را آن فئه سرکش، طائفه سرکش، لشکر سرکش می کشند، ولی عمار را ما نکشتیم"! گفتند" لشکریان ما کشتند گفت نه! عمار را علی کشت چرا که او را به اینجا آورد و موجبات کشته شدنش را فراهم کرد!!" عمروعاص دو پسر داشت، یکی مانند خودش دنیادار و دنیا پرست و دیگری نسبتا جوان مومن و با ایمانی بود و با پدرش هماهنگی نمی کرد. اسم او عبدالله بود. در یک جلسه‌ای که عبدالله حاضر بود، همین مغلطه معنوی را به کار بردند. عبدالله گفت این چه حرفی است که می زنید، این چه مغلطه کاریست که می کنید؟! چون عمار در لشکر علی بود پس او را علی کشت؟ گفتند بله! گفت پس بنابراین حمزه سیدالشهدا را هم پیغمبر کشت، چون حمزه سیدالشهدا هم در لشکر پیغمبر بود و کشته شد. معاویه ناراحت و عصبانی شد و به عمروعاص گفت چرا جلوی این پسر بی ادبت را نمی گیری؟! این را می گویند تحریف معنوی. اگر اشکی که ما برای او می‌ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می کند. اگر ذره ای از همت و غیرت او، ذره ای از حریت و ایمان او، ذره ای از تقوای و توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک بی نهایت قیمت دارد. اگر گفتند به اندازه بال مگس، باز هم یک دنیا ارزش دارد. باور کنید!! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکی که برای عظمت حسین باشد، برای شخصیت حسین باشد. اشکی که نشانه ای از هماهنگی با حسین بن علی و پیروی کردن از او باشد، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد. 

 چگونه حوادث و قضایا از طریق تحریف معنوی، تحریف می‌شوند؟ 

حوادث و قضایای تاریخی از یک طرف، و علل و انگیزه‌ها از طرف دیگر، منظور و هدف‌هایی دارند. تحریف یک حادثه تاریخی اینست که با علل و انگیزه‌ها، آن حادثه را به گونه‌ای غیر از آنچه که بوده است بگوییم؛ یا هدف و منظور آن را به گونه‌ای غیر از آنچه که بوده است تفسیر کنیم . مثال: شما به منزل یک شخصی که از مکه آمده است می روید. انگیزه شما این است که چون زیارت کردن حاجی مستحب است لذا به دیدن او می روید. یک نفر می گوید می دانی چرا فلان کس به خانه فلان کس رفت؟ دیگری می‌گوید چرا رفت؟ می‌گوید منظور او از رفتن به منزل فلانی اینست که دختر او را برای پسرش خواستگاری کند، موضوع مکه را بهانه کرده است. منظور شما را این چنین تحریف می کنند، این را تحریف معنوی می گویند. حادثه تاریخی عاشورا از یک طرف علل و انگیزه هایی دارد و از طرف دیگر هدف‌ها و منظورهای عالی. ما مسلمان‌ها، ما شیعیان حسین بن علی این حادثه را تحریف کرده‌‌ایم همان طور که معاویه ابن ابوسفیان جمله پیغمبر درباره عمار را تحریف کرد. یعنی حسین(ع) یک انگیزه‌ای داشت، ما چیز دیگری برای آن تراشیدیم! اباعبدالله علیه السلام نهضتی فوق العاده با عظمت و مقدس کرده است. تمام شرایط تقدس یک نهضت، در نهضت اباعبدالله هست که نظیرش در دنیا وجود ندارد. آن شرایط چیست؟  

 شرایط یک نهضت مقدس 

اولین شرط یک نهضت مقدس اینست که منظور و هدف آن نهضت، شخصی و فردی نباشد بلکه کلی، نوعی و انسانی باشد. یک وقت کسی نهضت می کند به خاطر شخص خودش و یک وقت کسی به خاطر اجتماع و انسانیت، حق و حقیقت، توحید، عدالت و مساوات، نهضت می‌کند نه به خاطر خودش. در واقع آن وقتی که او نهضت می‌کند دیگر خودش به عنوان یک فرد نیست، اوست و همه انسان‌های دیگر. به همین جهت کسانی که در دنیا، حرکاتشان، اعمالشان، نهضت‌هایشان به خاطر شخص خودشان نبوده است، و به خاطر بشریت و انسانیت بوده است، برای ایجاد  حق و عدالت و مساوات بوده است، به جهت توحید و خداشناسی و ایمان بوده است، همه افراد بشر آنها را دوست دارند. همه می گویند: حسین منی و انا من حسین. همان طور می گوییم: حسین منا و نحن من حسین؛ چرا می گوییم؟ چه طور روح بشر (می تواند) این مقدار شکست ناپذیر باشد؟ سبحان الله. بشر به کجا می رسد. روح بشر چقدر شکست ناپذیر است که بدنش قطعه قطعه می شود، جوانانش جلوی چشمش تکه تکه می شوند، در منتهی درجه تشنه می شود که حتی به آسمان نگاه می کند، به نظرش تیره و تار است. خاندانش اسیر می شوند، هر چه دارد از دست داده است ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. هرگز روحش شکست نمی خورد. شما یک چنین صحنه نمایشی از فضائل انسانیت در غیر کربلا نشان دهید که به جای کربلا از آن حادثه یاد کنیم.زیرا حسین علیه السلام در حدود 1328 سال پیش (1355سال با محاسبه تاریخ جدید) برای ما و به خاطر ما و به خاطر همه انسان‌های عالم قیام کرد. قیامش، قیام مقدس و پاکی بود، از منظورهای شخصی بیرون بود. شرط دوم برای این که قیامی مقدس باشد، این است که آن قیام با یک بینش و درک و بصیرت قوی توام باشد. یعنی یک وقت مردم اجتماعی، خودشان در غفلتند، بی خبرند، نمی فهمند، جاهلند؛ و یک فرد بصیر، چیز فهم و با درک پیدا می شود که درد این مردم را صد درجه از خودشان بهتر می فهمد. دوای این مردم را از خود این مردم بهتر می فهمد. در وقتی که دیگران هیچ چیز را نمی فهمند و جاهلند، و هیچ چیز را درک نمی کنند و در ظاهر هم نمی‌بینند، یک فرد با بصیرت که به اصطلاح، آن چه را که مردم دیگر در آئینه نمی بینند او در خشت خام می‌بیند، پیدا می شود و قیام و نهضت می کند. بیست سال، سی سال، پنجاه سال می گذرد تازه ملت بیدار می شوند که فلان شخص که قیام و حرکت کرد و نهضت نمود، چه منظورهای مقدسی داشت؛ پدران ما در بیست سال، سی سال، چهل سال، پنجاه سال پیش، ارزش این را درک نمی کردند! مثلا مرحوم سیدجمال الدین اسد آبادی در حدود شصت، هفتاد سال پیش (فوت این مرد در سال 1310 قمری بوده است، چهارده سال قبل از مشروطیت) قیام کرد و یک نهضت اسلامی در کشورهای اسلامی به پا کرد؛ شما امروز که  تاریخ این مرد را می خوانید، می بینید واقعا غریب و تنها بوده است، درد و درمان ملت مسلمان را احساس می کرد ولی خود ملت نمی فهمیدند، و او را مسخره می کردند، و از او حمایت نمی کردند!! حال که شصت، هفتاد سال گذشته است وقتی که زوایای تاریخ درست روشن می شود، می بینیم این مرد چه چیزهایی را در آن روز می فهمیده که اساسا نود و نه درصد ملت ایران نمی فهمیدند. لااقل آن دو نامه ای را که این مرد بزرگ نوشته است ببینید. یکی نامه ای که به مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بزرگ (اعلی الله مقامه) نوشته است و دیگر نامه ای که به عموم علمای ایران به عنوان یک متحدالمال فرستاده است. یا نامه هایی را که این مرد برای مرحوم حاج شیخ محمد تقی بجنوردی در مشهد و برای فلان عالم بزرگ در اصفهان، و برای فلان عالم بزرگ در شیراز فرستاده است، بخوانید تا ببینید این مرد چقدر می فهمیده است، چقدر درک می کرده است. چقدر خوب استعمار را می شناخته است، و چقدر خوب درصدد بیدار کردن این ملت بوده است (از این مزخرفاتی که بعضی از ابزارهای استعمار هنوز هم می گویند بگذرید، دیگر این حناها رنگ ندارد.) این نهضت، مقدس است چون مردی در زمانی پیدا می شود که از پس ظواهر، حقایقی را می بیند که مردم عصر خودش نمی فهمند و درک نمی کنند. نهضت حسینی، چنین نهضتی است. امروز ما درست می فهمیم یزید یعنی چه؟ حکومت یزید یعنی چه؟ معاویه چه کرد، نقشه امویها چه بود؟ ولی اکثریت ملت مسلمان در آن روز درک نمی کردند، مخصوصا با نبودن وسایل اطلاعاتی که امروزه موجود هست. مردم مدینه درک نمی کردند، روزی فهمیدند یزید چه کسی است و خلافت یزید یعنی چه، که حسین بن علی کشته شده بود؛ بعد تکان خوردند که چرا حسین بن علی کشته شد؟! یک هیات از اکابر مردم مدینه را که در راسشان مردی به نام عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه بود، به شام فرستادند. وقتی فاصله میان مدینه و شام را طی کردند و به دربار یزید رفتند، تازه فهمیدند قضیه از چه قرار است. وقتی  به مدینه برگشتند گفتند همین قدر ما به شما می گوییم که در مدتی که در شام بودیم، می گفتیم خدا نکند که از آسمان بر سر ما سنگ ببارد! گفتند چه خبر بود؟ گفتند ما با خلیفه ای روبرو شدیم که علنا شراب می خورد، قمار می کرد، سگ بازی و یوزبازی و میمون بازی می کرد. حتی با محارم خود هم زنا می کرد!! عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه (هشت پسر داشت) به مردم مدینه گفت شما قیام کنید یا نکنید من قیام می کنم ولو با این هشت پسر خودم، همین طور هم شد، در قیام حرّه علیه یزید هشت پسرش را قبل از خودش فرستاد و شهید شدند و بعد خود این مرد شهید شد. عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه ، دو یا سه سال پیش از این که اباعبدالله از مدینه خارج شود و در هنگام خروج بگوید: "و علی الاسلام سلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید" ؛ من ننگ می دانم اگر یزید خلافت اسلامی را به دست گیرد چه به سر اسلام می آید. کجا بود؟ آن روز نبود. باید حسین کشته بشود، تا جهان اسلام تکان بخورد، تازه عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و کوفه و در جاهای دیگر چشمشان باز شود و بگویند حسین علیه السلام حق داشت که چنین حرفی زد! اگر گفتند این عزا را احیا کنید، زنده نگهدارید، برای اینست که این نکته ها را بفهمیم و دریابیم و عظمت حسین را درک کنیم؛ و اگر اشکی می ریزیم از روی معرفت باشد. معرفت حسین ما را بالا می برد. ما را انسان می کند، ما را اهل حق و حقیقت می کند، اهل عدالت می کند، یک مسلمان واقعی می کند، مکتب حسین مکتب انسان سازی است. نه مکتب گنهکار سازی. حسین سنگر عمل صالح است، نه سنگر گنهکاری. پس فلسفه این که گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگهدارید، اینست.3-شرط سوم برای این که نهضتی مقدس باشد این است که تک باشد. یعنی چه؟ یعنی نوری باشد که در یک ظلمت کامل بدرخشد، ندایی باشد در میان سکوت ها، حرکتی باشد در میان سکون‌های مطلق. در یک شرایطی که خفقان به طور کامل حکمفرماست، مردم قدرت حرف زدن ندارند، تاریکی مطلق، یاس مطلق، ناامیدی مطلق، سکوت مطلق، سکون مطلق است، یک مرتبه یک مرد پیدا می شود و سکوت را می شکند، سکون ها را از بین می برد، حرکتی می کند، نور می شود و در میان ظلمت می درخشد. تازه دیگران پشت سرش راه می افتند. آیا نهضت حسینی این چنین بود یا نه؟  

 علت قیام امام حسین علیه السلام 

امام حسین چنین نهضتی کرد. امام حسین در این نهضت چه هدفی داشت؟ چرا ائمه اطهار اصرار داشتند که عزای حسین علیه السلام زنده بماند؟ علت نهضت امام حسین علیه السلام چه بود؟ حسین بن علی، خود دلیل نهضت را بیان کرده است: "انی ماخرجت اشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظلما انما خرجت لطب الاصلاح فی امه جدی"؛ در کمال صراحت می‌گوید دنیای ما را فساد گرفته است، امت جدم فاسد شده اند، قیام کردم برای اصلاح. من یک مرد اصلاح طلبم "ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی"؛ هدفی جز امر به معروف و نهی از منکر ندارم. امام حسین هدف نهضت خودش را روشن کرده است. "الا ترون الی الحق لایعمل به و الباطل لایتنیهی عنه لیرغب الا مومن فی لقاء الله محقا." حسین علیه السلام می گوید من نهضت کرده ام برای امر به معروف، برای این که دین را زنده کنم، نهضت کرده ام برای این که با مفاسد مبارزه کنم. حال ببینیم هدف امام از نهضت چه بوده و ما آن هدف واقعی را مسخ کردیم. گفتیم فقط به خاطر این است که تسلی خاطری برای حضرت زهرا سلام الله علیها باشد! با این که ایشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند، دائما بی تابی می کنند تا ما مردم بی سر و پا یک مقدار گریه کنیم تا تسلی خاطر پیدا کنند؟ آیا توهینی بالاتر از این، برای حضرت زهرا پیدا می کنید؟ عده ای دیگر گفتند امام حسین در کربلا به دست یک عده مردم تجاوز کار، بی تقصیر کشته شد، پس این تاثر آور است! من هم قبول دارم امام حسین بی تقصیر کشته شد، اما همین؟! یک آدم بی تقصیر به دست یک عده مردم متجاوز کشته شد؟! روزی هزار نفر آدم بی تقصیر به دست آدم های با تقصیر کشته می شوند. روزی هزار نفر آدم در دنیا نفله می شوند و تاثر آور است اما آیا این نفله شدن ها ارزش دارد که سال‌ها و قرن های متمادی، ده قرن، بیست قرن، سی قرن ادامه پیدا کند و ما بنشینیم و اظهار تاثر کنیم که حیف، حسین بن علی نفله شد، حسین بن علی خونش هدر رفت، حسین بن علی بی تقصیر کشته شد، به دست افرادی متجاوز کشته شد! اما چه کسی گفته حسین بن علی نفله شده است؟ خون حسین بن علی هدر رفت؟ اگر در دنیا کسی را پیدا کنید که نگذاشت یک قطره از خونش هدر برود، حسین بن علی است. اگر در دنیا کسی را پیدا کنید که نگذاشت یک ذره از شخصیتش هدر برود، حسین بن علی است. مردی که برای قطره قطره خونش آن چنان ارزش قائل شد که نمی‌توان آن را توصیف کرد. اگر ثروت های دنیا را که برای او مصرف می شود تا قیامت حساب کنیم، برای هر قطره خونش میلیاردها تومان پول خرج شده است. آدمی که کشته شدنش سبب شد که نام او پایه کاخ ستمکاران را یک قرن، دو قرن، ده قرن و بیست قرن بلرزاند، این آدم نفله شد؟ خونش هدر رفت؟! ما غصه بخوریم برای این که حسین بن علی نفله شد؟ نه، تو نفله شدی بیچاره نادان. من و تو نفله هستیم، من و تو عمرمان هدر رفت. غصه برای خودت بخور. تو توهین به حسین بن علی می کنی که می گویی نفله شد! حسین بن علی کسی است که:" ان لک درجه عندالله من تنالها الا بالشهاده" آیا حسین بن علی علیه السلام که آرزوی شهادت می کرد، آرزوی نفله شدن را می کرد؟ علت توصیه شدن به زنده نگهداشتن عزای حسین بن علی؛ مقدس بودن آن قیام است. چون امام با قیامش مکتبی به وجود آورد که می خواستند مکتبش زنده بماند. هرگز نمونه ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی شود که نظیر مکتب حسین بن علی علیه السلام باشد. اگر شما نمونه حسین بن علی را پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما هر سال باید یاد حسین بن علی را تجدید کنیم؟! نظیر آنچه که در حسین بن علی در حادثه عاشورا، از ایمان کامل به جهان دیگر، از رضا و تسلیم، از صبر، از مردانگی، از طمانینه نفس، از ثبات و استقامت، از عزت و کرامت نفس، از آزادیخواهی و آزادی طلبی، از این که در فکر انسان باشد، از این که در خدمت انسان باشد، اگر در دنیا نمونه ای پیدا کردید، آن وقت بگویید چرا ما نام حسین بن علی را زنده کنیم؟ (بدیل و مثال ندارد) برای این است که پرتوی از روح حسین بن علی بر روح ما و شما بتابد. اگر اشکی که ما برای او می‌ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می کند. اگر ذره ای از همت و غیرت او، ذره ای از حریت و ایمان او، ذره ای از تقوای و توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری شود، آن اشک بی نهایت قیمت دارد. اگر گفتند به اندازه بال مگس، باز هم یک دنیا ارزش دارد. باور کنید!! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین باشد، بلکه اشکی که برای عظمت حسین باشد، برای شخصیت حسین باشد. اشکی که نشانه ای از هماهنگی با حسین بن علی و پیروی کردن از او باشد، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد. این حرف ها را باور نکنید که اهل بیت دائما بیرون می دویدند، ابدا. دستور آقا بود که تا من زنده هستم شما در خیمه ها باشید. حرف سستی از دهانتان بیرون نیاید که اجر شما زایل شود، مطمئن باشید که عاقبت شما خیر است، نجات پیدا می کنید، خداوند دشمنان شما را به زودی عذاب خواهد داد. آن ها اجازه نداشتند و بیرون هم نمی آمدند.خواستند همیشه مردم، این مکتب عملی را ببینند، مشاهده کنند که خاندان پیغمبر دلیل بر صدق و گواه خود پیغمبر هستند. اگر بگویند فلان مسلمان در جنگی که مثلا در روم یا در ایران کرد، آن قدر شهامت و ایمان نشان داد؛ آن قدر دلیل بر حقانیت پیغمبر نیست تا بگویند فرزند پیغمبر چنین کرد. چون همیشه خاندان یک نفر از هر کس دیگر سوء ظن و بدگمانیش به او بیشتر است ولی این که خاندان پیغمبر را در نهایت صفا و ایمان می بینیم، بهترین گواه بر صدق پیغمبر است. هیچ کس مانند علی، مومن به پیغمبر و فدایی پیغمبر نیست. این خود، اول دلیل بر صدق پیغمبر است. حسین جلوه می کند. پیغمبر متجلی می شود. آن چیزهایی که بشر همیشه به زبان می آورد ولی در عمل او کمتر دیده می شود، در وجود حسین دیده می شود. چه طور روح بشر (می تواند) این مقدار شکست ناپذیر باشد؟ سبحان الله. بشر به کجا می رسد. روح بشر چقدر شکست ناپذیر است که بدنش قطعه قطعه می شود، جوانانش جلوی چشمش تکه تکه می شوند، در منتهی درجه تشنه می شود که حتی به آسمان نگاه می کند، به نظرش تیره و تار است. خاندانش اسیر می شوند، هر چه دارد از دست داده است ولی یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است. هرگز روحش شکست نمی خورد شما یک چنین صحنه نمایشی از فضائل انسانیت در غیر کربلا نشان دهید که به جای کربلا از آن حادثه یاد کنیم. پس چنین حادثه ای را باید زنده نگهداریم. حادثه ای که در آن یک جمعیت هفتاد و دو نفری از نظر روحی یک جمعیت سی هزار نفری را شکست دادند. چه طور شکست دادند؟ اولا با این که اینها در اقلیت بودند و کشته شدنشان قطعی بود، یک نفر از این ها به دشمن ملحق نشد اما از آن سی هزار نفر به این ها ملحق شدند. یکی از آنها، سردارشان حربن یزید ریاحی و سی نفر دیگر. این دلیل بر آن است که از نظر روحی اینها بردند و آنها باختند. لشکریان عمر سعد در کربلا از جنگ تن به تن پرهیز داشتند. اول حاضر شدند. چند نفر که با اصحاب حسین مبارزه کردند، آن قدر به آن ها نیروی روحی دادند که عمر سعد دستور داد جنگ تن به تن نکنند.  

 به تصویر کشیدن عصر روز عاشورا 

وقتی که اباعبدالله به میدان آمد در چه وقتی بود؟ عصر روز عاشورا است. تا ظهر هنوز عده ای از اصحاب بودند که نماز هم خواندند. از صبح تا عصر تلاش کرده و بدن هر یک از اصحابش را غالبا خودش آورده و در خیمه شهدا گذاشته است. خودش به بالین یارانش آمده، اهل بیتش را خود تسلی داده است. گذشته از همه این ها، داغ هایی است که دیده است. آخرین کسی که به میدان می آید خودش است. خیال کردند که در چنین شرایطی می توانند با حسین مبارزه کنند. هر کسی که جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد. فریاد عمر سعد بلند شد که مادرتان به عزایتان بنشیند، به مبارزه کی رفته اید؟ "هذا ابن قتال العرب" این پسر جنگنده عرب است، پسر علی بن ابی طالب است "والله نفس ابیه بین جنبیه" به خدا روح پدرش علی در کالبد اوست. به جنگ او نروید. این علامت شکست بود یا نه؟ سی هزار نفر با مردی تنها و غریب، که آن همه مصیبت دیده، و زحمت کشیده، و تلاش کرده، هم تشنه است و هم گرسنه، جنگ تن به تن کردند و شکست می خورند و عقب نشینی می کنند. نه تنها در مقابل شمشیر اباعبدالله شکست خوردند، که در برابر منطقش نیز شکست خوردند. اباعبدالله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه خواندند. واقعا خود آن خطابه ها عجیب است! کسانی که اهل سخن هستند می دانند که ممکن نیست انسان در حال عادی بتواند سخن عالی بگوید که در حد اعلای اوج باشد. روح بشر باید به اهتزاز بیاید. مخصوصا اگر سخن از نوع مرثیه باشد، دل انسان باید خیلی سوخته باشد، تا یک مرثیه خوب بگوید. اگر بخواهد غزل بگوید باید سخت دچار احساسات عشقی باشد تا غزل خوبی بگوید. اگر بخواهد حماسه بگوید باید سخت احساسات حماسی داشته باشد تا یک سخن حماسی بگوید. این است که خطبه های اباعبدالله اثر گذار می شوند؛ مخصوصا یکی از آن خطبه هایی که در روز عاشورا ایراد می کند و از مفصل ترین خطبه هاست که امام برای خواندن آن از اسب پیاده شد و برای این که می خواست که یک جای مرتفع تری باشد تا صدایش بهتر برسد، بر بالای شتر رفت و فریاد زد که "تبالک ایتها الجماعه و ترحاحین فصو حتمونا واجفین" و یکبار، دوبار، سه بار صحبت کرد. عمر سعد بر لشکریان خود ترسید که مبادا نطق حسین اینها را تحت تاثیر قرار دهد. نوبت بعد که اباعبدالله شروع به صحبت کرد، از آنجا که روحشان شکست خورده بود، عمر سعد دستور داد فریاد کنید و بدهانتان بزنید که صدای حسین را کسی نشنود. آیا این علامت شکست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟ بشر اگر با ایمان باشد، موحد باشد، اگر با خدا پیوند داشته باشد، اگر به آن دنیا ایمان داشته باشد، اگر دارای نفس مطمئنه باشد، یک تنه بیست هزار، سی هزار نفر را از نظر روحی شکست می دهد. آیا این برای ما نباید درس باشد؟ نمونه این ها را کجا پیدا می کنید؟ چه کسی را در دنیا پیدا می کنید که در شرایطی مثل شرایط حسین بن علی قرار بگیرد و دو کلمه از آن خطابه او را بتواند بخواند؟ دو کلمه از خطابه زینب سلام الله علیها را در دروازه کوفه بخواند؟ اگر گفتند این عزا را احیا کنید، زنده نگهدارید، برای اینست که این نکته ها را بفهمیم و دریابیم و عظمت حسین را درک کنیم؛ و اگر اشکی می ریزیم از روی معرفت باشد. معرفت حسین ما را بالا می برد. ما را انسان می کند، ما را اهل حق و حقیقت می کند، اهل عدالت می کند، یک مسلمان واقعی می کند، مکتب حسین مکتب انسان سازی است. نه مکتب گنهکار سازی. حسین سنگر عمل صالح است، نه سنگر گنهکاری. پس فلسفه این که گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگهدارید، اینست. نوشته اند در صبح روز عاشورا همین که نماز صبح را با اصحابش خواند، برگشت و به اصحابش فرمود: اصحاب من آماده باشید. مردن جز پلی که شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور می دهد، نیست. از یک دنیای بسیار سخت به یک دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف عبور می دهد. این سخنش بود، اما عملش را ببینید. این سخن را کسانی که وقایع نگار بوده اند، گفته اند. حتی حمیدبن مسلم که وقایع نگار عمرسعد است، این قضیه را گفته است. می گوید من از حسین بن علی تعجب می کنم که هر چه شهادتش لحظه به لحظه نزدیک تر و کار بر او سختتر می‌شد، چهره اش بر افروخته تر می گردید. مثل آدمی که به وصل نزدیک می شود. حتی می گوید در آن لحظات آخر رفتم سراغ حسین بن علی علیه السلام، هنگامی که سر مقدسش را آن لعین ازل و ابد از بدن جدا کرده بود. چشمم که به حسین افتاد، آن بشاشیت و روشنی چهره اش، آن چنان مرا گرفت که مردنش را فراموش کردم. "لقد شغلنی نور وجهه عن الفکره فی قتله".  نوشته اند ابا عبدالله در حملات خود، نقطه ای را در میدان، مرکز قرار داده بود و مخصوصا نقطه ای را انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد. به دو منظور: یکی این که می دانست دشمنان چقدر نامرد و غیر انسانند و این مقدار حمیت ندارند که لااقل بگویند ما با حسین طرف هستیم، پس متعرض خیمه ها نشویم. می خواست که تا جان در بدن دارد، تا این رگ گردنش می جنبد، کسی متعرض خیام حرمش نشود. منظور دیگر این که می خواست تا زنده است اهل بیتش بدانند که او زنده است. نقطه ای را مرکز قرار داده بود که صدای حضرت به آن ها می رسید. وقتی که برمی گشت و در آن نقطه می ایستاد، فریاد می کرد: "لا حول ولا قوه الابالله العلی العظیم". وقتی که فریاد حسین علیه السلام بلند می شد اهل بیت سکونت خاطری پیدا می کردند. امام به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم از خیمه ها بیرون نیایید. این حرف ها را باور نکنید که اهل بیت دائما بیرون می دویدند، ابدا؛ دستور آقا بود که تا من زنده هستم شما در خیمه ها باشید. حرف سستی از دهانتان بیرون نیاید که اجر شما زایل شود، مطمئن باشید که عاقبت شما خیر است، نجات پیدا می کنید، خداوند دشمنان شما را به زودی عذاب خواهد داد. آن ها اجازه نداشتند و بیرون هم نمی آمدند. اهل بیت امام هنوز انتظار آمدن او را داشتند. در آن زمان اسب های عربی را برای میدان جنگ تربیت می کردند، چون اسب حیوان تربیت پذیری است. وقتی که صاحب آن کشته می شد، عکس العمل های خاصی از خود نشان می داد. اهل بیت اباعبدالله، در داخل خیمه بودند، منتظر بودند تا شاید یک بار دیگر جمال آقا را زیارت کنند، یک مرتبه صدای اسب اباعبدالله بلند شد اهل بیت به در خیمه آمدند خیال کردند آقا آمده است، یک وقت دیدند اسب آمده در حالی که زین آن واژگون است. اینجا بود که اولاد و خاندان اباعبدالله، فریاد واحسینا وامحمدا را بلند کردند و دور اسب را گرفتند (نوحه سرایی طبیعت بشر است، انسان وقتی درد دل خود را می گوید به صورت نوحه سرایی می گوید. آسمان را مخاطب قرار می دهد، حیوانی را مخاطب قرار می دهد، انسان دیگری را مخاطب قرار می‌دهد). هر یک از افراد خاندان اباعبدالله به نحوی نوحه سرایی کردند. آقا به آن ها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن ندارید، من که مُردم، نوحه سرائی کنید. در همان حال شروع به گریستن کردند. نوشته اند حسین بن علی علیه السلام دختری دارد به نام سکینه خاتون که خیلی هم این دختر را دوست می داشت. بعد هم یک زن ادیبه عالمه ای شد و زنی بود که همه علما و ادبا برای او اهمیت و احترام قائل بودند. اباعبدالله خیلی این طفل را دوست می داشت. او هم به آقا فوق العاده علاقه مند بود، نوشته اند این بچه به صورت نوحه سرایی جمله هایی گفت که دل های همه را سوزاند. به حالت نوحه سرائی، اسب را مخاطب قرار داد که:" یا جواد ابی هل سبی ان قتل عطشانا"؛ ای اسب پدرم، پدر من وقتی که رفت تشنه بود، آیا او را سیراب کردند یا با لب تشنه شهید کردند؟ "هل سبی ابی ان قتل عطشانا"؛ این در چه وقت بود؟ در وقتی که ابا عبدالله از روی اسب به روی زمین افتاده بود. 
دسته ها : مذهبی

آسیب شناسی محرم و عزاداری آن (1)

متن کامل سخنرانی مهم سید احمد خاتمی در خبرگان به دنبال طرح مسئله آسیب‌شناسی و آفت زدایی از مراسم عزاداری توسط حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در اجلاسیه اخیر مجلس خبرگان رهبری و اشاره رهبر انقلاب به آن، اظهار نظرهای متفاوتی درباره علل و انگیزه‌های طرح این مسئله در شرایط کنونی از سوی صاحب نظران و گروه‌های مختلف سیاسی به عمل آمد. در ادامه متن کامل این سخنان را که در پایگاه اطلاع رسانی رسا آمده است، به همراه توضیحات ایشان، ملاحظه می نمایید. متنی که ملاحظه می فرمایید، متن سخنرانی اینجانب در مجلس خبرگان رهبری است که به پیشنهاد کمیسیون سیاسی- اجتماعی مجلس خبرگان و تصویب هیات رئیسه آن مجلس ایراد شده است. این سخنرانی از چند ویژگی برخوردار بود: 1-علاوه بر مطالعات قبلی، برای این سخنرانی حدود چهل ساعت مطالعه نمودم؛ 2-با چهار تن از مراجع عظام تقلید و نیز هیات رئیسه محترم خبرگان و برخی از خبرگان در رابطه با مباحث مطروحه مشورت و رایزنی کردم؛ 3-سخنرانی تماماً مستند بوده از جهت آیات و روایات و هم فتاوی مراجع عظام؛ 4-در این سخنرانی تنها به بیان مشکل اکتفاء نشده، در حد توان راهکار هم ارائه شده است؛ 5-سخنرانی در جمع فرهیختگان برجسته، دین شناسان بزرگ کشور اعضای محترم خبرگان رهبری ایراد شد؛ 6-به شدت مورد استقبال اعضاء محترم آن مجلس قرار گرفت. هم در جلسه و هم بعد از آن اینجانب را مورد لطف قرار دادند و برخی این سخنرانی را مصادیق بارز احیاء امر اهل بیت (ع) نامیدند؛ 7-هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری این سخنرانی را غیرمحرمانه اعلام کرد و دستور انتشار آن را داد. با این همه به صراحت می گویم این سخنرانی کاستی های فراوانی دارد که باید برطرف گردد؛ این در حقیقت گامی در مسیر آسیب زدانی در مراسم دینی است. باید همه دست به دست هم دهیم تا این مجالس و محاقل دینی تریبون گسترده اسلام ناب شده و از این کانال حقایق دینی منتشر شود (آن چنان که بحمدلله بسیاری از مجالس ما این چنین است). پیش از آن که به مطالعه این سخنرانی بپردازید تذکر چند نکته را لازم می دانم: ما و هیچ یک از دینداران نمى‏گوئیم که با این اسم هر کسى هر کارى مى‏کند خوب است. چه بسا علماى بزرگ و دانشمندان، بسیارى از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیرى کردند؛ چنانچه همه مى‏دانیم که در بیست و ‏چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم که از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شبیه‏خوانى را منع کرد و یکى از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانى کرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایى ‏را که بر خلاف دستور دینى بوده منع کرده و مى‏کنند.1-درست است محور این سخنرانی مراسم عزاداری است لیکن آسیب‌ها عام است، آسیب‌هایی است مربوط به همه مجالس دینی چه عزاداری‌ها چه مراسم جشن و چه مراسم دیگر. 2-روی سخن در این سخنرانی آسیب‌ها است، قشر خاصی به عنوان آسیب رسان معرفی نشده اند. ممکن است این آسیب‌ها توسط برخی از خطباء یا برخی از مداحان یا برخی از برنامه سازان صدا و سیما باشند. این را بدین جهت متذکر شدم که مطمئنم کسانی فردای انتشار این سخنرانی، آن را سخنرانی علیه مداحان تلقی کنند (آن چنان که به دنبال گزارش سخنرانی خبرگان، برخی از روزنامه‌ها چنین تیتر زدند که البته با تذکر اینجانب روز بعد اصلاح کردند). این برداشت را از سخنرانی ام غلط و نادرست می دانم، گرچه در جای جای این سخنرانی تلاش کرده‌ام حساب مداحان مخلص و ارزشی را از غیر آن‌ها جدا کنم ولی در این مقدمه هم تاکید می‌کنم به هیچ وجه محور نقد در این سخنرانی فقط مداحان نیستند، اگر نقدی هست عام است و اگر ستایش هم هست عام است. اینجانب از نزدیک بسیاری از مداحان ارزشی را می‌شناسم و تلاش مخلصانه آن‌ها را در جهت احیاء مکتب سیدالشهداء(ع) و احیاء ارزش‌های انقلاب ارج می‌نهم و بر این باورم که بیش از همگان مداحان مخلص ارزشی از این آسیب‌ها رنج برده و به شدت از حضور نااهلان در این کسوت محترم ناراحتند. 3-در پایان بار دیگر تاکید می کنم که محاقل و مجالس دینی تریبون های گسترده مذهب است که باید هر روز بیش از گذشته با نشاط تر و با کیفیت بالاتر برگزار گردد و به خصوص مراسمی که مربوط به اهل بیت علیهم‌السلام است چه عزاداری ها، چه شادی ها. در این سخنرانی بر این نکته تکیه داشتم که نباید به گونه ای انتقاد کنیم که خدای ناکرده اصل عزاداری زیر سوال رفته یا خطبای ارزشی و مداحان مخلص زیر سوال روند. و از این عزیزان نیز می خواهم که این آسیب ها را جدی بگیرند و کمک کنند تا آسیب زدائی شده و این مجالس نورانی آن چنان که برای آسمانیان درخشندگی دارد برای زمینیان نیز روشنگر باشد ان شاء الله. اینک این شما و این متن سخنرانی. والسلام علیکم و رحمةالله - سید احمد خاتمی 21/6/84- 7 شعبان 1426 بسم الله الرحمن الرحیم  

  الف- جایگاه مراسم عزاداری 

عزاداری و برپایی مراسم ماتم در سوگ خوبان و اولیاء خدا امری است که ریشه در قرآن و سیره نبوی(ص) و سیره امامان(ع) دارد. این عزاداری ها مصداق مودت اهل بیت(ع) است.(1)  مصداق تعظیم شعائر الهی است.(2) مصداق فریاد مظلوم علیه ظالم است (3) و در سیره نبی اکرم(ص) داریم که حضرت در سوگ شهدای احد و به ویژه حمزه سید الشهداء عزا گرفت و ترغیب به عزاداری بر حضرت کرد. نیز در سوگ شهادت حضرت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه عزا گرفت. برپائی مجلس عزا  را عیب نمی دانست و با آن برخورد نمی کرد. راوی گوید: یکی از بستگان پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، زن‌ها جمع شدند و مجلس عزا برای او برپا کردند. عمر برخاست آنها را از این کار نهی کرد و آنها را طرد نمود. پیامبر(ص) فرمود: عمر، رهایشان کن که چشم، گریان و قلب، مصیبت دیده و داغ تازه است. (4) شنیدنی است که پیامبر اکرم(ص) برای امام حسین(ع) در روز اول ولادتش مجلس عزا گرفت. (5) در منزل ام سلمه در دوره کودکی برای امام حسین مجلس عزا گرفت. (6) در منزل عایشه برای حضرت امام حسین(ع) مجلس عزا گرفت.(7) در خانه امام علی(ع) برای حضرت مجلس عزا گرفت.(8) بنابراین اگر بگوئیم بنیانگزار عزاداری بر سید و سالار شهیدان، حضرت نبی اکرم(ص) و امامان(ع) بوده است سخنی به گزاف نگفته‌ایم.(9) در سیره امامان(ع) هم برنامه ای که هرگز در هیچ شرایطی ترک نشد برپائی عزا بر سالار شهیدان امام حسین(ع) بود. امام سجاد(ع) پس از امام حسین(ع) تا زنده بود در هر مجلس از داغ حسین می گفت و در حقیقت مجلس عزا برپا می کرد. امام باقر(ع) هم در شرایط سخت و خفقانی دستور می داد روز عاشورا عزای امام حسین را برپا کنند. مالک جهنی می گوید امام باقر(ع) در روز عاشورا فرمود: همه برای امام حسین(ع) گریه کنند و اهل خانه را دستور به گریه بر حضرت می داد.(10) همین سیره را حضرت امام صادق(ع) و امامان دیگر(ع) داشتند. آنها بر این امر اصرار داشتند که از رهگذر عزاداری و برپایی عزای سالار شهیدان چراغ پرفروز نهضت حسینی روشن بماند، که ماند. مجالس عزای حسینی نه تنها نام سیدالشهداء(ع) را پرآوازه نگهداشته، بلکه سبب ماندگاری پیام اسلام عزیز شدند. بر این اساس است که احیاگر مکتب نجات بخش عاشورا در عصر حاضر حضرت امام خمینی(ره) بیشترین تاکیدها را بر برپائی عزاداری سید و سالار شهیدان داشتند: ملت ما قدر این مجالس را بدانند، این ها مجالسی است که زنده نگه می دارد ملت ها را(11) ملت ما را این مجالس حفظ کرده؛ بی خود نبود که رضاخان و مامورین ساواک تمام مجالس عزا را قدغن کردند.(12) مجالس عزا را با همان شکوهی که بیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او حفظ کنید.(13) مجالس سوگواری ائمه اطهار(ع) را باید حفظ کنید اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ شود. با توجه به جایگاه رفیع عزاداری و گوهر ارزشمندی که در آن نهفته است بدیهی است که دشمنان تلاش گسترده در جهت تخریب و تحریف آن داشته باشند. در برهه ای از زمان که عباسی ها قدرتمند بودند در پی تخریب عزای سالار شهیدان بودند که عزاداران را دستگیر می کردند، شکنجه و اعدام می کردند و در برهه‌ای که قدرت مقابله نداشتند، در پی تحریف آن بودند تا جلوی تاثیر گذاری این سنت مبارک را بگیرند. با توجه به تاثیر ژرف فرهنگ عاشورا در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی، دشمنان قسم خورده اسلام این بار در پی تحریف این فرهنگ بر آمدند تا تاثیر آفرینی آن را کمرنگ کنند. گزارش ذیل هشداری است برای همه آنان که در این رابطه تاثیر گذارند هم بانیان محترم، هم خطباء محترم، و هم مداحان محترم. در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا کردم استفاده از مدح‏ها و تمجیدهاى‏ بى معناست که گاهى هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت مى‏شود بنا کنند از چشم و ابروى‏ آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم هاى‏ قشنگش بوده ... اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‏آورد معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل ‏العباس به جهاد و فداکارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن ‏اوست در عین تشنگى و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد. 

 نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا 

اخیراً کتابی به نام "نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی" در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا انجام شده است. او در این زمینه می گوید بعد از مدت‌ها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده است. ما همچنین به این نیتجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات برنامه ریزی‌هایی داشته باشیم؛ به همین منظور چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد... پس از نظر سنجی‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از سراسر جهان به نتایج مهمی دست یافتیم. متوجه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... . این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رو در رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی "تفرقه بیانداز، حکومت کن" از سیاست "اختلاف بیانداز، نابود کن" استفاده کردیم و در همین راستا برنامه ریزی‌های گسترده ای را برای سیاست‌های بلند مدت خود طرح کردیم حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه‌ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گسترده‌ای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت‌طلب هستند عقاید و بنیان‌های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه‌ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید. در مرحله بعد باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری کنیم و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما می باشند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.(14)  

  امام راحل، پیشگام آسیب زدایی 

لذاست که آسیب‌شناسی این مجالس و آسیب‌زدائی از آنها بزرگ‌ترین خدمت به نهاد مقدس عزاداری است. از کلمات امام راحل عظیم الشان استفاده می شود که آن امام عزیز با فراستی که در مومن است از حدود 60 سال پیش به این نکته هم توجه داشته اند: باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند باید این سنت‌ها را حفظ کنید البته اگر چنانچه ناروایی بوده است سابق و دست اشخاصی بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها یک قدری تصفیه شود لکن عزاداری به همان قوت خودش باقی بماند.(15) در اینجا باید یک سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی(ع) برپا می شود بگوئیم. ما و هیچ یک از دینداران نمی گوئیم که با این اسم هر کسی هر کاری می کند خوب است؛ چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کردند. چنانکه همه می‌دانیم که در بیست و چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم که از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شیبه خوانی را منع کرد و یکی از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانی کرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایی را که بر خلاف دستور دینی بوده منع کرده و می‌کنند.(16) بنابراین خدمت بزرگ در مقطع کنونی به عزاداری سالار شهیدان، شناسایی آسیب‌ها و تلاش در جهت آسیب‌زدایی است. روز چهارشنبه 9/6/84 گذشته در محضر آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی بودم صریح عبارت ایشان این بود که اگر این آسیب‌هایی که در برخی مجالس عزاداری هست ادامه یابد من بر اصل کیان تشیع احساس خطر می کنم. شبیه این اظهار نظر را آیت الله العظمی مکارم داشتند و فرمودند اگر این روند ادامه یابد، بیم آن می رود که روند مجالس عزاداری به دست کسانی بیفتد که اصلاً اهلیت ندارند.  

  افراط و تفریط در عرصه آسیب ها 

پیش از آن که وارد عرصه بحث از آسیب‌ها شویم تذکر یک نکته را ضروری می‌دانم و آن این که: در عرصه مقابله با آسیب‌ها دو نظریه وجود دارد که بنده معتقدم در دو طرف افراط و تفریط است و نظریه معتدل حد وسط است. این دو نظریه عبارتند از: 1-یک نظریه آن است که عزاداری امر مقدسی است اصلاً نباید در این عرصه وارد شد. بگذاریم مردم هر کاری می کنند بکنند به هر شکلی که می‌خواهند عزاداری کنند. اگر بخواهیم در این میدان وارد شویم و نقد کنیم چه بسا اصل عزاداری آسیب می بیند؛ پس چرا دست به ابروی و عزاداری بزنیم که در نتیجه چشم کور شود! صاحبان این نظریه باید توجه کنند که اگر از عزاداری آسیب زدائی نشود چه بسا اصل عزاداری آسیب دیده و شاهد آن باشیم که چند سال آینده در عزاداری همه چیز باشد جز احیاء مکتب سالار شهیدان(ع). ما نمی‌توانیم در این عرصه بی تفاوت باشیم و اجازه دهیم در پوشش عزاداری، گناه و معصیت صورت پذیرد. 2-نظریه دوم که نظریه تفریطی می دانیم این است که به گونه‌ای از عزاداری‌ها انتقاد کنیم که خدای ناکرده مردم از اصل برپایی آن دلسرد شوند. به گونه‌ای از مداح‌ها انتقاد کنیم که خوبان آنها نیز زیر سوال روند. بحمدالله در جمع مداحان کشور کسانی هستند که هم مخلصانه می خوانند هم با مطالعه و هم مراقب اند از حدود شرع خارج نشوند. من ارج و ارزش اینگونه مداحان را از دعبل و کمیت دیروز کمتر نمی دانم. نباید به گونه‌ای از خطبا انتقاد کنیم که تر و خشکش همه با هم بسوزد! خطبای ارزشی که زبان گویای اسلام‌اند نیز آسیب ببینند. اینهم نادرست است، ما معتقدیم باید در این عرصه جانب اعتدال را گرفت. بر برپایی عزای حسینی و اهل بیت(ع) تاکید داشته باشیم، از خطبا و مداحان مخلص تجلیل و تکریم کنیم، در عین حال رسالت روشنگری خود را در عرصه عزاداری‌ها همانند دیگر عرصه‌ها داشته باشیم بنابراین اگر در این مجلس عظیم سخن از آسیب‌ها داریم، هرگز در صدد تخریب عزاداری‌ها، خطبا و مداحان مخلص نیستیم؛ بلکه در پی آنیم که این نهاد مقدس با نشاط و شادابی بماند و همانند گذشته الهام بخش باشد.  

 ب- آسیب‌ها 

آسیب‌هایی که در این عرصه قابل ذکر است بر دو قسم است: یکی آسیب محتوائی است و دیگر آسیب شکلی است اما آسیب‌های محتوایی عبارتند از:  

  آسیب‌های محتوایی 

  1-طرح یک جانبه سیمای معصومین  طرح یک جانبه سیمای پیامبر(ص) و معصومین(ع) در مجالس عزا و شادی اهل بیت(ع) و تنها جنبه قداست و ملکوتی امامان را مطرح کردن و بس. توضیح آن که پیامبر و امامان دو جنبه دارند: یکی جنبه ملکوتی که در این نگاه معصوم‌اند، علم غیب دارند، ولایت تکوینی دارند و... و دیگر جنبه ملکی و زمینی "قل انما انا بشر مثلکم." ما باید در مجالس اهل بیت هر دو بعد را مطرح کنیم و تاکید بر بعد دوم داشته باشیم؛ آنها الگوی زندگی اند جنبه های الگویی زندگی اهل بیت مطرح شود اینست که سازنده است؛ از مناقب اهل بیت بگوئیم از انس آنها با خداوند، ارتباط صمیمی با مردم، گره گشایی از کار مردم، زهد، شجاعت و ... و دهها بعد دیگر. قرآن و روایات حتی ابراز محبت به اهل بیت(ع) را مقدمه برای عمل می دانند. در آیه‌ای می‌خوانیم: "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی"؛ بگو بر این رسالت از شما اجری نمی‌خواهم جز مودت قربی (خمسه طیبه طاهره) (17) در آیه دیگر می‌خوانیم: "قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله) اجری که خواستم به نفع شماست اجرم بر خداست.(18) در آیه سوم می خوانیم: "قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا "؛ بگو اجری بر رسالت از شما نمی‌خواهم مگر کسی که بخواهد راه به سوی خداوند بیاید.(19) از مجموع سه آیه استفاده می شود مودت هم جهت راه یابی به سوی خداوند است. این از قرآن؛ در روایات هم فراوان بر الگو بودن اهل بیت(ع) تاکید شده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود اهل بیت من فارق بین حق و باطلند، اینها امامانی‌اند که باید به آنها اقتدا کرد.(20) "عن مولینا امیرالمؤمنین(ع) انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثر هم فلن یخرجوکم من هدی و لن یعیدوکم فی ردی فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا ولا تسبقوا هم فتضلوا ولا تتاخروا عنهم فتهلکوا"(21)؛ مولی علی(ع) فرمود به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمی دارند بروید. قدم جای قدمشان بگذارید آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید اگر قیام کردند قیام کنید،از آنها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید. "عن رسول الله (ص) اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان الجسد لا یعندی الا بالرأس ولا یعتدی الرأس الا بالعینین"(22)؛ پیامبر اسلام(ص) فرمود اهل بیتم را همانند سر در پیکره زندگی قرار دهید و همانند دو چشم از سر؛ همانا جسد جز با سر راه به جانی نمی برد، هدایت سر هم با چشم‌ها است. آنچه که بسی مایه تأسف است آن است که اخیراً در برخی از مجالس حتی از بُعد ملکوتی امامان و مناقب معنوی آنان گفته نمی شود و صرفاً سخن از توصیف چشم و ابروی اهل بیت است. همان که مورد نقد مقام معظم رهبری هم قرار گرفت. چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم استفاده از مدح‌ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت می‌شود بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم‌های قشنگش بوده... اینها سطح معارف دینی ما را پایین می‌آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.(23)  بنگیرید به نمونه‌هایی از این سست مطرح کردن ها:
همه هستیم و مدیون چشماتم می دونی

 

از همان روز ازل مست نگاتم می دونی  
کار چشماش دلبریه  
قد و بالای قشنگش عجب محشریه  
سیاهه چشات جزیره دله   
هر کس از نسل توئه چه خوشگله  
از نگاه تو محبت می باره   
مردی از مردونگیت کم میاره  
با این که من خوب می دونم آدمی بی اصل و نسبم   
بده اجازه ای خدا عشقمو نقاشی کنم  
خوب می شه قلب عاشقم یه طرح خوشگل می زنم  
 نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می زنم  
به روی صفحه می کشم پیشانی بلند مشو  
ابروهای کمونی شو صورت آسمونی شو  
تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله  
آخر چشای یار من سیاهه خیلی خوشگله  
آیا اینها مناقب اهل بیت است آیا داشتن چشم‌های آن چنانی ارزشی است یا فداکاریها و از جان گذشتگی‌ها؟ و... امامان که این همه تأکید بر عزاداری داشتند بر این نکته هم تأکید داشتند که عزاداری‌ها باید جهت روشنگرانه، افشاگرانه و هدایت گرانه داشته باشد برای این کار عملاً از شعرای متعهد و ارزش آن روز که نقش مداح ها و مرثیه خوان‌های امروز را داشتند تجلیل‌ها و تکریم‌ها می کردند. چرا امامان از کمیت این همه تجلیل کردند؟ چرا امام سجاد(ع) به کمیت می گوید که ما از پاداش کار تو و اشعار تو عاجزیم خدا خودش به تو پاداش دهد(24). امام صادق(ع) می فرماید: خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت و گناهانی که پنهان و آشکار انجام داده ببخش و آن قدر به او بده تا راضی شود. این بدان دلیل است که شاعر متعهد و ارزشی است قصیده هاشمیات 578 بیتی او تمام معرفی اهل بیت، فجایع بنی امیه و حکومت عدل اسلامی است. در پایان شعرش می گوید: اعضای تشنه از قلب و عقل و وجودم همواره به سوی شما خاندان پاک پیغمبر نظاره گر است. پس من نسبت به آنچه شما دوست ندارید با گفتار و رفتار خویش تا آنجا که در توان من است از آن دوری می‌جویم. او آن چنان شیفته اهل بیت است که فرزندش می گوید به هنگام شهات سه بار اللهم صل علی محمد و آل محمد گفت و به دیدار خدا رفت(25). و نیز تجلیلی که از دیگر شاعران اهل بیت همانند فرزدق، دعبل، حمیری و مانند آن داشته اند همگی در این راستا بود. اهل بیت مجلس عزایی را می پسندند که در آن احیاء امر اهل بیت و مکتبشان باشد. مجالس عزای این چنینی بود که انقلاب آفرین و مبدأ قیام پانزدهم خرداد شد که مبدأ انقلاب بزرگ اسلامی است. عاشورای سال 1342 که دو روز بعد امام  دستگیر شد و حوادث پانزدهم خرداد پیش آمد نوحه این بود: شعر رایج عزای انقلابی این بود که:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است

 

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است  
نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم رو  
که این مرام حسین است و منطق دین است  
یا شعر زنده و حماسی شاعر معاصر آقای بهجتی:
اندر آنجا که باطل امیر است

 

اندر آنجا که حق سر بزیر است  
اندر آنجا که دین و مروت  
پایمال و زبون و اسیر است  
راستی زندگی ناگوار است  
 مرگ بالاترین افتخار است  
اندر آنجا که از فرط بیداد  
 نیست مظلوم را تاب فریاد  
اندر آنجا که ظالم به مستی  
 بر سر خلق می تازد آزاد  
مهر بر لب نهادن گناه است  
 خامشی بدترین اشتباه است  
این اساس مرام حسین است  
روح و رمز قیام حسین است  
یا که آزادگی یا شهادت  
 حاصلی از پیام حسین است  
شیعه او هم اینسان غیور است  
 تا ابد از زبونی به دور است  
شیعه و تن به بیداد دادن؟   
شیعه و مهر برلب نهادن؟  
شیعه و خفتن و آرمیدن؟   
شیعه و در مذلت فتادن؟  
شیوه شیعه هرگز نه اینست  
شیعه نبود هر آن کس چنین است  
زان شهید سر از دست داده   
 زان فداکار در خوان فتاده  
جاودان آید این بانگ پرشور  
لا اری الموت الا سعاده  
آری آزاد مردان بکوشند  
بر ستمگر چو طوفان خروشند  
شور عالم ز نام حسین است  
 مستی جان ز جام حسین است  
هر کجا نهضتی حق پسند است  
ریشه اش از قیام حسین است  
او به خون این سخن کرد ترسیم  
پیش ظالم نگردید تسلیم  
هم اکنون هم اگر بخواهیم احیاگر عزاداری راستین و عاشورایی باشیم باید در مجالس عزاداری هم از مقامات ملکوتی امامان بگوئیم و هم از مقامات مُلکی آنان! باید از جنبه الگوئی و اسوه بودن آنها بگوییم و نباید به صرف ابراز عشق اکتفا نماییم.  

  2.غلو 

دیگر آسیب، طرح مسایل غلوآمیز در عزاداری‌هاست "حسین اللهی شدن"! "زینب اللهی شدن"! و از این رهگذر خود را مقدس جلوه دادن. قرآن کریم از غلو نهی می کند "یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق." (26) ای اهل کتاب، غلو در دین نکنید و بر خدا جز حق نگویید. "قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم." (27) ای اهل کتاب در دینتان غلو نکنید. پیامبر(ص) فرمود: "ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین"(28). از غلو در دین بپرهیزید، گذشتگان شما با غلو در دین هلاک شدند. امامان ما شدیدترین برخورد را با غُلات داشتند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "اللهم انی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری اللهم اخذلهم ابداً ولا تنتصر منهم احداً"(29)؛ خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصاری. خدایا آنها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدام از آنها را یاری مکن. و برخی از غلاتی را که مدعی ربوبیت مولا علی(ع) بودند سوزاند(30). امام صادق(ع) فرمود: "احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شر خلق الله یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعبادالله و الله ان الغلاه اشر من الیهود  النصاری و المجوس و الذین اشرکوا"(31)؛ از جوانان خود از شر غلات بر حذر باشید مباد آنها را فاسد کنند همانند غلات بدترین بندگان خدا هستند عظمت خداوند را تحقیر کرد و ادعای خدائی برای بندگان خدا دارند. به خدا قسم غلات بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان هستند. امام رضا(ع) فرمود: "لعن الله الغلاه ... لا تقاعدوا هم ولا تصادقوا هم و ابرأء منهم بریء الله منهم"(32)؛ خدا غلات را لعنت کند... همنشین اینها نشوید طرح دوستی با آنها نریزید، همان گونه که خداوند از انها برائت جسته شما هم برائت بجویید. در رابطه با غلات چهار کتاب زیر خواندنی است: 1.الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه تألیف سامی العزیزی؛ 2.شبهه الغلو عنه الشیعه تألیف دکتر عبدالرسول غفار؛ 3.پژوهشی درباره طوایف غلاه تا پایان غیبت صغری و موضع ائمه در این باره تألیف اسکندر اسفندیاری، 4.غالیان کاوشی در جریان ها و برآیندها تألیف نعمت الله صفری فروشانی. با این همه انزجاری که ما از اهل بیت(ع) از غلات می بینیم متأسفانه می بینیم که همچنان در برخی از عزاداری ها باز نمونه هایی از غلو مطرح می شود که تأثیر فراوانی در تخریب چهره ائمه(ع) داشته و دارد و سبب می شود چهره شیعه که پیوسته چهره ای دین مدار و منطقی بوده، چهره ای تحریف شده و نادرست معرفی گردد.  

 3.دروغ 

عرضه دروغ در این عرصه ها، آفت دیگر این مجالس است. ما معتقد نیستیم که هدف وسیله را توجیه کند و چون هدف مقدس است پس از دروغ استفاده شود. این دردی است که صد سال قبل مرحوم محدث نوری در "لؤلؤ و مرجان" از آن نالیده و به نحو مبسوط در نکوهش دروغ و دروغگویی در عزاها سخن گفته اند و نمونه هایی هم آورده اند. شهید مطهری درباره این کتاب می گوید که من خیال نمی کنم در هیچ کتاب درباره دروغ به طور کلی به اندازه ای که در این کتاب بحث شده، بحث شده باشد. چنین کتابی شاید در دنیا وجود نداشته باشد(33). نقل چند نکته در اینجا گفتنی است: 1.برخی مطالبی که در رابطه با سالار شهیدان گفته می شود دروغ بودنش بیّن است مثل آن که گفته می شود طول نیزه سنان 60 ذراع بوده و از بهشت آمده و یا عدد کسانی که با امام حسین جنگیدند 000/600 نفر سواره بودند، یک میلیون پیاده! و یا 000/800 نفر! امام حسین 000/300 نفر آنها را کشت، حضرت عباس 000/25 نفر آنها را! در حالی که نص تاریخی مورد اعتماد می گوید عدد لشکر یزید 000/30 یا 000/80 یا 000/100 بیشتر نبوده است و عدد کسانی که سیدالشهدا کشته 1800 نفر بوده اند... برخی مطالب است که دروغ بودنش بیّن نیست ما باید در برابر مطالب دروغ بیّن، موضع داشته باشیم اما دروغ غیر بیّن را باید تأمل کرد. 2.باید توجه داشت پرورش روضه یعنی متن را محور قرار دادن و همان را توضیح دادن دروغ نیست، آن چنانکه زبان حال هم اگر وهن آمیز نباشد دروغ نیست. 3.ملاک صحت و سقم و راست و دروغ بودن هم تنها منابع معروف نیست، چه بسا مطلبی که در منابع دست دوم هست و صادق است و چه بسا مطلبی که در منابع دست اول هست و دروغ است. به هر حال دروغ از آفات همیشه مجالس عزا بوده است لیکن حرف این است فراوانند کسانی که می خواهند روضه درست بخوانند ولیکن منبع مورد اعتماد ندارد منابعی مثل نفس المهموم، لهوف و... بخشی از روضه های راست است نه همه آنها. در اینجا، جا دارد که از حوزه های علمیه گله کنیم که آیا این همه که از روضه های دروغ می نالید آیا گامی در جهت تدوین روضه های درست برداشته اید؟ سوگوارانه باید گفت نه. فراوانند جوان های متدینی که می‌گویند ما می خواهیم روضه درست و صحیح بخوانیم شما کتاب به ما معرفی کنید، ولی متأسفانه کار نشده است. به هر حال دروغ همیشه حرام است به ویژه آنجا که با آن مقدسات هتک شود. مسوغات کذب (مواردی که اجازه دروغ گفتن داریم) در فقه ما روشن است: یکی در مقام ضرورت است "الدین اکره و قلبه مطمئن بالایمان" و دیگر جهت اصلاح بین مردم "المصلح لیس بکذاب". هیچ نداریم که گریاندن مردم برای اهل بیت(ع) هم از مسوغات کذب است!  

 4.مطالب ذلت آمیز 

طرح مطالب ذلت آمیز، تعبیرهایی همچون زینب مضطر و... امام زین العابدین بیمار و... که ذلت از ساحت مقدس اهل بیت(ع) به دور است. که: "ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین"(34) حسینی که نه تنها خودش نماد عزت است حتی به بازماندگان خویش هم تأکید بر حفظ عزت دارد: "یا اختی انی اقسمت علیک فابرئ قسمی لا تشقی علی حبیبا ولا تخمشی علی وجهاً ولا تدعی علیّ بالویل و الثبور اذا انا هلکت"(35)؛ خواهرم تو را قسم می دهم که پس از من گریبان چاک مزن، سیلی بر صورت مزن، و بر من واژه های وای و نابودی را به کار مبر. آن وقت با این همه تأکید کسی بیاید بگوید: پس از آن که عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به سوی امام حسین(ع) فرستاد تا با آن حضرت بجنگد (چون انبوه سپاهیان عمرسعد را دید و فهمید که با یاران اندکش توان مقابله با آنها را ندارد) به عمربن سعد گفت یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیر: 1.رهایم کن از همان راهی که آمدم برگردم! 2.یا بگذار بروم به مرز و سرحدات ترک و با آنها بجنگم! 3.و یا مرا پیش یزید ببر تا دستم را در دست او بگذارم و با او بیعت کنم تا او خودش درباره من حکم کند! عمربن سعد این سه پییشنهاد را از طرف امام حسین(ع) به ابن زیاد گزارش داد اما ابن زیاد هیچ کدام را قبول نکرد و به عمرسعد نوشت حسین بیش از این دو راه ندارد یا باید زیر فرمان من درآید و به حکم من تسلیم شود و یا کشته شود! این قطعاً دروغ است ذلت است، و با ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) سازگاری ندارد گرچه آن را ابن قتیبه دینوری، ابوالفرج اصفهانی، ابن عساکر دمشقی، ابن اثیر جزری و مانند آنها نقل کرده اند.  

پی نوشت ها:

1.شورا، آیه 23. 2.حج / 32. 3.نساء / 48. 4.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 88. 5.مقتل خوارزمی، ج 1، ص 88. 6.مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 189. 7.مقتل خوارزمی، ج 1، ص 159. 8.مقتل خوارزمی، ج 2، ص 167. 9.در این زمینه ر.ک: سیرتنا و سنتنا سیره نبینا از مرحوم علامه امینی و کتاب اقناع اللائم از مرحوم سید محسن امین. 10.کامل الزیارات، ص 174. 11.قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی. 12.همان. 13.همان. 14.روزنامه جمهوری اسلامی 5/3/83. 15.کشف الاسرار، ص 173. 16.کشف الاسرار، ص 141. 17.سوره شوری، 23. 18.سوره سبأ، 47. 19.سوره فرقان، 57. 20.اهل البیت فی الکتاب و السنه. 21.نهج البلاغه، خطبه 97. 22.اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص 101 به نقل از کشف الغمه، ج 2، ص 35. امالی طوسی، 483، کفایه الاثر، ص 111. 23.مجله هیأت ماهنامه تخصصی هیأت رزمندگان اسلام شماره 9، ص 5 و ص 6. 24.الغدیر، ج 2، ص 295. 25.الغدیر، ج 2، ص 307، الانمانی، ج 17، ص 43. 26.سوره نساء، آیه 171. 27.سوره مائده، آیه 77. 28.مسند احمد بن حنبل. 29.بحارالانوار، ج 25، ص 284. 30.بحارالانوار، ج 18، ص 552/ مستدرک الوسائل، ج 18، ص 17. 31.بحارالانوار،  ج 25، ص 266. 32.اهل البیت فی الکتاب و السنه. 33.مجموعه آثار، ج 17، ص 613. 34.سوره منافقون، آیه 8. 35.ارشاد مفید 260. 259/ تاریخ طبری، ج 4، ص 318 و ص 319.
دسته ها : مذهبی

آسیب شناسی عزاداری سالار

شهیدان علیه السلام

   

مصاحبه ای از معاونت پژوهش مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی با همکاری گروه تاریخ (20/12/83( حجت الإسلام والمسلمین مهدی پیشوایی و محمد هادی یوسفی غروی(از محققان حوزه و متخصصان تاریخ اسلام(، ارائه می شود که این مصاحبه توسط بخش معارف اسلامی تبیان ویرایش و پردازش شده است.

سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) یکی های گرانقدر عزاداری ما است که شیعه را حفظ کرده و به تعبیر حضرت امام از سرمایه (ره) اسلام در بقای خودش مدیون عاشورا است و تاکید ائمه هدی بر پاسداشت آن روز بزرگ، فراوان است. اما در طول تاریخ، این سرمایه در معرض انحراف و خطر بوده است. آسیب هایى می‌تواند این سرمایه های عظیم را تهدید بکند که یکی از آنها، تحریفات واقعیت های عاشورا است. در این نشست در محضر اساتید بزرگوار این موضوع را به بحث می‌نشینیم، که اساساً تحریف چیست و چه آسیب هایى از این ناحیه می‌تواند به عزادارى امام حسین(ع) وارد شود.
مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف کردند، اما دوستان بیشتر در شکل قضایا دست بردند.

 استاد پیشوایى: 

 وقتی به بحث تحریف قضیه عاشورا و آسیب شناسی عزاداری می‌پردازیم گمان نشود که ما با عاشورا و عزاداری مخالفیم. ما به عنوان شیعه که در دامن اهل بیت بزرگ شده ایم و پیرو مکتب اهل بیت هستیم، عاشورائی و حسینی هستیم، عاشورا و مکتب ائمه(ع) برای ما یک سرمایه بزرگ است و سرمایه هر قدر ارزنده تر باشد، صاحب سرمایه بیشتر مراقبت می‌کند که آسیبی به آن نرسد؛ بنابراین به همان دلیل که این سرمایه برای ما ارزنده است باید در برابر آسیب ها و خطرات و انحراف هایی که آن را تهدید می‌کند حساس باشیم. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند، اولین محرمی که پیش آمد یک نوع غرور برای مردم حاصل شده بود که ما دیگر پیروز شدیم و طاغوت را شکست دادیم و محرم آن سال رو به کمرنگ ‌شدن بود. امام راحل بیانیه ای صادر و تاکید کردند که عزاداری را مثل زمان گذشته به صورت سنتی و به صورت دسته جمعی، در خیابان ها و معابر برگزار کنید. از بیداری های تاریخی امام این بود که وقتی دید عاشورا در حال کم رونق شدن است، تاکید کرد که مردم به همان شکل سنتی ادامه دهند. مردم هم آمدند به میدان و دیگر بعد از آن عزاداری رونق پیدا کرد. صحبت این نیست که عزاداری ها به این شکل صورت نگیرد، مراجع فعلی خودمان هم تاکید فرموده اند که مراسم عزاداری باید به خیابان ها کشانده بشود. اگر حادثه عاشورا در میان کتاب ها می‌ماند به دست فراموشی سپرده می‌شد؛ یک راز این که حادثه ی عاشورا زنده مانده، این است که به صحنه کشانده شده و به میان مردم آمده است. یادم می‌آید در یک کتاب خواندم که یک غیر شیعه به شیعه ای گفته، چه خبرتان است، از عاشورا چند قرن گذشته، شما چرا عاشورا را زنده می‌کنید؟ آن شیعه یک طنز تاریخی گفته است که بلی ما در مورد غدیر کوتاه آمدیم، شما اصل غدیر را انکار کردید؛ نمی‌گذاریم چنین وضعی برای عاشورا پیش آید. بنابراین عاشورا زنده است و زنده می‌ماند و باید زنده بماند. صحبت این است که حواسمان جمع باشد، که تصویر صحیح از آن ارائه بشود. افسانه ها داخل نشود، و با عوام گری آمیخته نشود، و مطالب دور از عزت و شان ائمه و اهل بیت (ع) در این جریان ها مطرح نشود. اما اصل بحث را این طوری آغاز می‌کنم که خداوند متعال یهود و اهل کتاب را محکوم می‌کند که «یحرّفون الکلم عن مواضعه» این‌ها تحریف می‌کنند، تحریف یعنی دگرگون کردن و عوض کردن . تحریف کردن و عوض کردن یک سخن چند شکل دارد: یک وقت محتوایش را عوض می‌کنیم، و یک وقت الفاظش را تغییر می‌دهیم. یک وقت، یک لفظ از آن کم می‌کنیم و یک وقت یک لفظ را به آن اضافه می‌کنیم. تحریف هایی که در واقعه ى عاشورا راه پیدا کرده، بیشتر از طرف دوستان بوده است تا دشمنان. آن وقت تحریف دوستان هم با تحریف دشمنان خلط شده است. دشمنان و مخالفان اهل بیت، در انگیزه ها و اهداف قیام عاشورا، تحریف کردند، مثل ابن خلدون که قیام عاشورا را دنیا گرایانه تحلیل می‌کند. مثل این که در ذهن خودش مسلم بوده که امام حسین(ع) گفته است من یزید را شکست خواهم داد و حکومت خواهم کرد. در حالی که در هیچ یک از بیانات امام حسین(ع) چنین تعبیری پیدا نمی‌کنید. ابن خلدون مضمونش این است می‌گوید حسین بن علی مرد خوبی بود، عادل بود، پسر پیغمبر بود، و حرفش هم درست بود ولی محاسبات حسین بن علی(ع) غلط در آمد؛ بدون نیروی لازم به جنگ یزید رفت و به این نکته توجه نداشت، لذا شکست خورد.
فدائیان صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین(ع) داشته باشند. آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین(ع)، و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد می‌کنیم؛ یعنی نشان می‌دهیم که ما در راه امام حسین(ع) فدوی هستیم؛ و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمه زنی شد.
 یا مثلاً امام حسین(ع) را به خارجی گری متهم می‌کنند؛ می‌گویند یزید خلیفه بود، مردم با او بیعت کرده بودند. حسین بن علی(ع) خروج و شورش کرد و در تاریخ اسلام، خلفا خوارج را سرکوب می‌کردند. علی خوارج را سرکوب کرد، ابوبکر، اهل ردّه را سرکوب کرد. جوابش این است که خلافت یزید از ریشه مشروعیت نداشت حتی از طرق و قانونی که اهل سنت مشروع می‌دانند؛ یزید از نظر شخصی شرط عدالت را نداشت و به دلائل مختلف دیگر، خلافت یزید از اساس فاقد مشروعیت بود. مخالفان و دشمنان در اهداف و انگیزه های قیام امام حسین(ع) تحریف کردند، اما دوستان بیشتر در شکل قضایا دست بردند. از دوران صفویان کتاب هایی که مخصوصاً به فارسی نوشته شده (همچنین کتاب های عربی) عنوان کتاب ها بر حزن انگیزی قضیه دلالت می‌کنند. (استاد رسول جعفریان در منابع تاریخ اسلام اسم حدود صد کتاب را برد - ریاض المصائب، ریاض الحزن، طریق البکاء، طریق المصائب...- اینها بنایشان بر این بوده که بر جنبه ى حزن انگیزی قضیه تکیه کنند، بنابراین آمدند قضایایی را به آن اضافه کردند یا قضایایی خاص را بسط دادند. مقداری از تحریف هایی که در مقتل ها راه یافته از این طریق بوده که قضایا را بزرگ کردند و شاخ و برگ زیادی دادند.

 نمونه هایی از تحریفات در واقعه عاشورا 

استاد یوسفی غروی: در این جا تذکر مطلبی لازم است: و آن توصیه مرحوم استاد شهید مطهری به مطالعه کتاب «لؤلؤ و مرجان» مرحوم نوری که در شرائط منبریان است؛ که از شرائط منبریان، دو شرط را شرط اساسی قرار داده است؛ اخلاص و صدق. از لحاظ نیت مخلص باشند و برای خدا این کار را انجام بدهند و شرط دوم دنباله شرط اول است که اگر کسی در نیت این کار، مخلص باشد طبعاً باید صادق باشد. نمی‌شود کسی اخلاص داشته باشد ولی نسبت به صداقت تقید نداشته باشد. وی در ضمن شرط صدق نمونه هایی از مطالب بی اساس را ذکر کرده است. یکی از نمونه ها این قصه معروف است که حضرت زهرا در وقت وفات، از دخترش حضرت زینب خواست که وقتی امام حسین(ع) به کربلا می‌رود به همراهش برود و در دم آخر وقتی که می‌رود به طرف میدان، چون من نیستم، شما زیر گلوی امام حسین، جای خنجر شمر را ( حالا اگر شمر باشد) به نیابت از من ببوس؛ و حضرت زینب یادش نبود تا روز عاشورا، تا آن لحظه آخر، بعد از این که امام حسین(ع) خداحافظی کرد، رفت به طرف میدان، بین خیمه ها و لشکر دشمن بود که دفعتا جناب زینب صدا زد " مهلاً مهلا یابن الزهرا" امام حسین سرش را برگرداند و دید حضرت زینب است و زینب گفت از اسب بیا پایین . امام حسین آمد و حضرت زینب جریان را برایش بازگو کرد و همان جا امام گفت بیا به وصیت مادرم عمل کن حضرت زینب هم زیر گلویش را بوسید " اکشف لی عن صدرک فکشف لها (عن صدرک یا عن نحرک) فشمته فی صدره و قبلته فی نحره" سینه او را بوئید و زیر گلوی او را بوسید. بعد رو به مدینه کرد و حضرت زهرا(س) را سلام داد، گفت:«یا امّاه لقد ردت الودیعة.»
ریشه‌ این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است که جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام می‌کند ولی مداح را چه کسی اعزام می کند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نکنند، وضع به همین منوال خواهد بود.
بعد از اعلان رسمیت دولت صفوی در ایران جنبه مصیبت، و گریه و عزاداری هدف شد، در صورتی که ائمه(ع) ما را دعوت به احیای اصل قیام امام حسین نموده اند. البته ما به ذکر مرثیه ی امام حسین و حتی گریه و گریاندن برای امام سفارش شده ایم، اما این هدف نیست. گریه و عزاداری وسیله است، گر چه وسیله ای است که « یتقرب بها الی الله » اما وسیله احیا است، به قول خود امام، گریه بر شهید زنده نگه داشتن آن شهید است. اینها وسیله برای زنده نگه داشتن ذکر امام حسین است و به پیرو آن اهداف امام حسین . اگر وسیله به هدف تبدیل بشود خود این هم انحراف است. وانگهی تا مدتی بعد از اعلان رسمیت تشیع از سوی دولت صفوی، تصوف صفوی بر تشیع تفقهی صفوی غلبه داشت و تصوف، تفقه ندارد، علم ندارد، لذا در باز می‌شود. برای مثال، این انحرافات مخصوصاً با آن شعر معروفی که «ما درون را بنگریم و حال را       نی برون را بنگریم و قال را» هر چه دلتان بخواهد بگوئید چون ما به مقصد نگاه می‌کنیم. دلت را صاف کن هر کار می‌خواهی بکن، هر چه می‌خواهی بگو. متأسفانه این یک مقدار از عوامل بود که ظهور چنین وضعیتی را سبب شد. از طرف دیگر فقهایی هم که در آن دوران دعوت به تفقه و به دست گرفتن زمام علمیت فقهی مذهب تشیع شدند، آنان هم متأسفانه دچار افکار اخباری‌گری شدند. اخباری‌گری هم این مسئله را عنوان کرد که "کذب" قبح ذاتی ندارد. کذب قبحش قبح عرضی است و به لحاظ آثار کذب است و الا اگر کذب بدون عارضه‌ بدی باشد؛ و عوارض خوب داشته باشد، مانعی ندارد. مخصوصاً عوارض کذب اگر نافع به مذهب باشد و نفع مذهب چیست؟ این است که هر چه پیاز داغ قضیه امام حسین(ع) بیشتر بشود این به نفع مذهب است. به چه دلیل؟ به قیاس این که ائمه ما را دعوت به عزاداری کردند؛ پس هر چه دلتان بخواهد بگوئید. خود ائمه که مقتلی معین نکردند، بنابراین راه باز است؛ هر چه ما بخواهیم می توانیم بگوئیم چون اگر کذب هم باشد کذب نافع به مذهب است. و از آن طرف مخصوصاً در بحرین، شیعه های بحرین که از یک طرف عرب بودند و از طرف دیگر اخباری منش بودند، هیچ مانعی نداشتند برای این که چیزهایی را به عنوان مزید حزن و اندوه برای قضیه کربلا بنویسند و به شکل خبری در بیاورند. نتیجه کار اینها کم کم به سایر جهان تشیع سرایت کرد و ترجمه شد و صورت نقلیات مقتلی پیدا کرد. وانگهی‌ مداحی و مرثیه خوانی بیشتر پیدا شده است؛ اینها غالباً چیزهایی را نقل می‌کنند که حتی مطالعه ای نیست، مسموعات است، افواه الرجال است، مجلسی است؛ از یکدیگر یاد می‌گیرند و نقل می کنند. -در جریان بوسیدن گلوی امام حسین(ع)، مرحوم حاجی نوری (ره) اشاره کرده است به این که آیا از نظر فقهی اصلاً جایز است خواهر گلوی برادر را ببوسد؛ آن هم در حضور دیگران؟ حالا اگر زن و شوهر باشند آیا جایز است زنی شوهر خودش را جلوی دیگران ببوسد؟ می‌گویند که ممکن است پوشیده بوده باشد. اگر پوشیده بوده از کجا معلوم که بوسیده شده است؟ شاید بگویند مطلبی به مسامحه گفته شده؛ نه این نیست، بلکه دقیقاً این است که سینه را بوئید و گلو را بوسید. فرق بین بوسیدن و بوئیدن را از کجا فهمید؟ -تحریف دیگری که در جریان واقعه عاشورا مطرح می شود و بی اساس است جمله (الشام الشام الشام) است، که به مناسبت روز اول ماه صفر که روز ورود اسیران اهل بیت به شام است، خوانده می شود. اصل ورود اهل بیت در اول صفر، در کتاب معتبر «الآثار الباقیه» نوشته‌ ابوریحان بیرونی هندی الاصل در قرن چهارم است (وی شیعه نبوده بلکه یک آدم منصف بوده)؛ آن هم منبعی را ذکر نکرده ولی چون آدم معتبری است حمل بر صحت می‌کنیم، مگر این که دلیلی بر ردش موجود باشد. او نقل کرده است که «و فی الیوم الاول من شهر الصفر اُدخل سبایا الحسین الی الشام» اما اضافه‌ جعلی آن این است که از امام زین العابدین(ع) پرسیدند کجا بر شما مشکل‌تر گذشت؟ سه مرتبه فرمود «الشام ...» یا در تعبیری دیگر؛ اسیری عمه‌ام زینب. آن جمله الشّام را که آنجا سر بسته بوده اینجا خواسته اند بیان کنند. این از نظر معنی، خیلی خوب، قبول. اما از نظر لفظ کی گفته، کجا گفته، چه منبعی و مدرکی برایش هست؟ خدا می‌داند.

 عوامل موثر در ایجاد تحریفات 

سوال: عوامل تحریف در مجموع چه مسائلی و چه منابعی بوده‌اند؟

استاد یوسفی غروی:

این مسأله تسامح مبنی بر این که کذب، قبح ذاتی ندارد و در نتیجه حرمت ذاتی ندارد منحصر به اخباریین نیست بلکه بعضی از علمای اصولی ما هم همین معنی را دارند حتی علمای معاصر. از باب مثال عرض می‌کنم مرحوم آیت الله خوئی هم نظرش همین بود که کذب، قبح ذاتی ندارد در نتیجه حرمت ذاتی ندارد؛ حرمتش تبعی و اضافی است به لحاظ آثار و توابعش. یا مثلاً مرحوم میرزای نائینی (ره) استاد مرحوم خوئی نظرش همین طور بوده است. اما نسبت به میرزا آقای دربندی (ره) صاحب کتاب اکسیر السعاده و ترجمه‌اش اسرار الشهاده کتاب او مطالبی را ذکر کرده که راجع به آن مطالب از مرحوم نائینی (ره) پرسیده‌اند (البته این را من افواهی از علمای نجف شنیدم) که نظر شما راجع به اسرار الشهاده‌ی مرحوم دربندی چیست؟ ایشان با مکثی و تاملی جواب داده اند که: اگر بخواهیم حمل به صحت کنیم ایشان خودشان را مجتهد می‌دیدند و به اجتهادشان برای کذب قائل به قبح ذاتی آن نبودند مخصوصاً کذب نافع را جائز می‌دانستند و این کذبها را نافع مذهب می‌دیدند.

استاد پیشوایی:

عوامل اساسی و ریشه‌ای که باعث تحریفات شده عبارتند از:

 1-تفکر "هدف، وسیله را توجیه می کند" 

 به تعبیر بسیاری از علماء و مقتل نویسان در گذشته و حال که می گویند هدف، وسیله را توجیه می‌کند. ما هدفمان گریاندن و عزاداری است؛ برای رسیدن به این هدف، دروغ هم جائز است. این یک اصل شیطانی، از یک فیلسوف سیاستمدار در قرن شانزدهم در ایتالیا است. این یک اصل غیر اخلاقی است که سیاستمداران دنیوی به این عمل می‌کنند و می‌گویند که برای رسیدن به مقاصد سیاسی هر کاری مجاز است. ما متأسفانه در مجلس عزاداری به این اصل عملاً پایبند شدیم؛ گفتیم که اصل این است که عزاداری کنیم، اصل این است که مصائب امام حسین(ع) زنده بماند و تا از این اصل صرف نظر نکنیم وضع همین خواهد بود که هست.

 2-عدم واکنش نسبت به روضه های دروغ 

 دیگر این که هیچ حساسیتی در مقابل روضه های دروغ نشان داده نمی‌شود. یادم می‌آید در دهه آخر حکومت محمد رضا پهلوی یک مداح به نام سید جواد ذبیحی بود که بلبل شاه لقب گرفته بود. بعضی از مذهبی ها که تفکر انقلابی نداشتند او را دعوت می‌کردند. یکی از پولداران اهواز ایشان را دعوت کرده بود، و مرحوم آیة الله بهبهانی هم که از مراجع بود در آن مجلس حضور داشتند. بلبل شاه جمله ای که بوی حمایت از دربار شاه می‌داد بر زبان آورد، مرحوم بهبهانی بلند می‌شوند و از مجلس خارج می‌شوند و کل مردم حاضر در مجلس به دنبال آیة الله خارج می‌شوند و فردا هم جواد ذبیحی از اهواز بر می‌گردد. ما ندیده ایم که نسبت به روضه های دروغ چنین حساسیتی نشان داده شود، یک شخصیت بزرگ بلند شود و بگوید اینجا روضه دروغ خوانده می‌شود.

 3-تحلیل تاریخ 

یک عامل دیگر که در گذشته مؤثر بوده (حتی پیش از صفویه) آن است که تاریخ و واقعه نویسان دید تحلیلی امروزی را اصولاً نداشتند. این تحلیل تاریخ، مختص زمان ماست. البته در گذشته ابن خلدون باب تحلیل را باز کرده بود ولی نه این که از آن زمان هر چه نوشته شد تحلیلی نوشته شد. عموماً تاریخ نقلی است، به همدیگر اعتماد می‌کردند، موشکافی و دقت های علمی سند مطرح نبوده است. بررسی سند را در زمان ما عمدتاً و مخصوصاً دو استوانه بزرگ، علامه امینی(ره) و علامه سید مرتضی عسکری (مدظله) انجام دادند، و اعتبار طبری را زیر سوال بردند و بسیاری از احادیث موضوعه را بررسی کردند. در گذشته به همدیگر اعتماد می‌کردند و به ترجمه اکتفا می‌نمودند. البته در ترجمه دخل و تصرف هایی صورت گرفته بود و این آفت بزرگی بود. مثلاً تا آنجا که ما بررسی کردیم مرکب امام حسین(ع) اولین بار در روضة الشهدای ملا حسین کاشفی آمده است، و بقیه بر ایشان اعتماد کردند. کتابی داریم به نام "ناسخ التواریخ" (که در دوران قاجار نوشته شده) معنای این نام این است که تمام تاریخ ها را این کتاب نسخ کرده ولی این طور نیست؛ چیزهایی در این ناسخ التواریخ از دیگران نقل شده، و به منابع دیگر نسبت داده و ترجمه کرده، که نسبت ها و ترجمه ها درست نبوده است، بلکه دیگران بر ایشان اعتماد کردند.

 4-غلو در اشعار 

 آفت دیگر در عزاداری ها، اشعار است. متاسفانه در اشعاری که توسط مداحان خوانده می‌شود غلو راه پیدا کرده است. با این کار توحید و امامت زیر سوال می روند. آنها از این قبیل اند: "لا اله الاّ زینب"،" علی بن ابی طالب زاده شده تا خدا تنها نماند"، "لا اله الاّ رقیة"، "من سگ حسینم".  ریشه‌ این غلوها علاوه بر آن مسامحه ای که مستمعین دارند این است که جماعت مداح ها متولی ندارند؛ تحت پوشش و نظارت نیستند. سازمان تبلیغات اسلامی، طلاب عزیز را به عنوان واعظ اعزام می‌کند؛ ولی مداح را چه کسی اعزام می کند؟ تا زمانی که مداحان تحت پوشش در نیایند و آموزش نبینند، تا به آنان هشدار داده نشود، و آنها را به مطالعه وادار نکنند، وضع به همین منوال خواهد بود.

 انتشار افکار نادرست از شیعه 

سوال: پیامدهای تحریفات، در فرهنگ عاشورا و کار کردهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن چه بوده است؟ مخصوصاً از نظر آن عوامل که بحث شد و آیا در این بین غرض ورزی هم وجود داشته است؟

استاد پیشوایی:

راجع به اهداف و انگیزه‌های امام حسین(ع) آنچه مغرضین و دشمنان انجام دادند طبعاً پیامد داشته و به دیگران منتقل شده است. تحریف هایی که از سوی ما در مورد وقایع رخ می دهد متاسفانه ضمن پوشاندن حقیقت باعث نشر تفکر غلطی از شیعیان می شود. اکنون عصر تکنولوژی است و نمی توان چیزی را پنهان کرد بلکه همه اعمال و افکار ما به راحتی از طریق اینترنت و ماهواره به جهان منتشر می شود. در یکی از سال های جنگ تحمیلی با عنوان روحانی به حج مشرف شدم. دوست روحانی همشهری داشتیم که می‌گوید من در غرب قبرستان بقیع برای خریدن چیزی وارد مغازه شدم؛ فروشنده‌ آن مغازه از لباس و قیافه‌ام من را شناخت که من ایرانی و روحانی هستم؛ گفت معلم (راهنما) هستی؟ گفتم بله. اشاره کرد که به دنبال من بیا... من را برد عقب مغازه‌اش؛ ویدئویی را روشن کرد، دیدم حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) است و عده‌ای وقتی که به بست حضرت امام رضا رسیدند، سینه‌هایشان را وا کردند و خوابیدند روی فرش ها و گوشت سینه ها را مالیدند به سنگ ها، خون آمد و خون ریخت و با آن وضع رفتند به حرم! گفت این کار شما است؟! تازه آن وقت زمانی بود که هنوز ویدئو و فیلم ها خیلی رواج نیافته بود. آن کس که می‌گوید "لا اله الا زینب"، بداند که اینها ضبط می‌شود و آنها را سوژه تبلیغاتی قرار می‌دهند که این است توحید شیعه! این ها عواقب بسیار بدی دارند.

سوال: با توجه به این تحریفاتی که صورت گرفته است مستشرقین، مخصوصاً غربی ها که گاهی بحث از عیسای شیعه یا مثلاً قربانی شیعه در محضر خداوند برای گناهانشان می کنند از این جهت چه قدر مانور می‌دهند؟

استاد یوسفی غروی: نسبت به عوارض و بیماری های تحریفات این اندازه اشاره کردم که در واقع بالعکس عمل کردند و وسیله را به جای هدف نشاندند. هدف ائمه(ع) از تشویق و تاکید بر احیای نام امام حسین(ع) ذکر مصائب ایشان چیست؟ این است که امام حسین با هدفش زنده بماند یعنی برای شیعیان و پیروانش الگو بشود که در راه ایمان، با بصیرت و صبر در حد اعلی مقاومت کنند. در صورتی که هدف از قیام امام به این صورت رواج یافته که کانه امام حسین فقط مامور بوده است تا خودش را قربانی شیعه بکند و قربة الی الله این مصائب را تحمل بکند تا باعث بخشش گناهان شیعیان شود. یکی دیگر از پیامدهای این انحراف آن است که وقایع صحیح و غیر صحیح در واقعه کربلا با هم قاطی شده اند. وقتی در اخبار عاشورا مسامحه شود (در شنیدن این نقل ها و عدم انکار این نقل ها) در اثر این مسامحه، حقایق واقعه با غیر آن مخلوط می شوند. و آنگاه است که واقعه عظیم کربلا نام خرافه و یا افسانه را به خود می گیرد.  متاسفانه در حوزه های علمی ‌دید بسیاری از علما هنوز هم به گونه دیگری است. در محافل و مجالس علمی علما، به گوش خود شنیدم که گفتند آقا دستش نزن. یعنی تا صحبت این می‌شود که کدام قسمت واقعه درست است و کدام نادرست؟ می‌گفتند دستش نزن؛ اگر این طوری به دنبال صحیح و سقمش بروید چیزی نمی‌ماند؛ فقط می‌ماند:" قتل الحسین بکربلا فی یوم عاشورا عطشانا مظلوما." واقعاً همین طور است؟ وای بر ما اگر واقعاًً علمای ما دیدشان نسبت به مسائل کربلا این طوری باشد!

 تاریخچه قمه زنی 

سوال: قمه زنی با این حال و هوا، آیا مبنای شرعی دارد یا نه و از نظر تاریخی چگونه به وجود آمده است؟

استاد یوسفی غروی:

از نظر تاریخی ظاهرا آن وقت که صفویه سر کار آمدند، قمه زنی پدید آمد و مسلما هیچ سابقه ای هم بر صفویه ندارد، اما هنوز به یقین نرسیده‌ایم که آیا قبل از عثمانی ها یا بعد از عثمانی ها این کار انجام می شده است یا نه؟ روال حکومت ها این است که اعمال و رفتارها را از همدیگر یاد می‌گیرند؛ عثمانی ها گروه فدائیان داشتند، صفویه هم یک گروه فدائیان درست کرده بودند و مانند آل بویه که در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دسته‌های اولیه‌ عزاداریشان، دسته‌های نظامی‌شان بود، به ارتش دستور داده بودند که به طور منظم و دسته‌بندی شده‌، دسته عزاداری راه بیاندازند. صفویه هم وقتی سر کار آمدند این برنامه را تکرار کردند. یکی از افواج فدائیان، قزلباش صفوی بودند که همیشه سرشان تراشیده بود (به نشانه آماده به خدمت). در کتاب تاریخ شاه عباس کبیر از نصرالله فلسفی که یکی از وسیع ترین و دقیق ترین تواریخ است (در پنج جلد)، به تفصیل، فوج فدائیان معرفی شده اند. در وصف آنان آمده که حتی در تمریناتشان گوشت حیوانات مختلف و حتی مار را می‌خوردند که هنوز هم در بعضی از ارتش های جهان معمول است؛ مثلاً در ارتش صدام نیز یک فوج فدائی این طوری وجود داشت. خلاصه این که فدائیان صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین(ع) داشته باشند. آنان می گفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین(ع)، و خود امام، و بنی هاشم تیر می خورند پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد می‌کنیم؛ یعنی نشان می‌دهیم که ما در راه امام حسین(ع) فدوی هستیم؛ و حاضریم سرمان بریده شود و این شروع قمه زنی شد. زنجیر هم عمدتا در همین افواج نظامی‌ صفوی شروع شد اما انصافاً هنوز مدرک تاریخی دقیقی که نشان بدهد که مثلاً زنجیر به خصوص از کی و کجا و به چه کیفیتی و به دستور چه کسی شروع شده پیدا نشده است. اجمالاً معلوم است که از تاسیسات دوران صفوی است و قبلش سابقه ندارد. مثلاً در زمان آل بویه در بغداد، عزاداری فقط در حد سینه زنی و مقتل خوانی بوده است. آن زمان روز عاشورا و حتی روز تاسوعا بازارهای بغداد به طور الزامی تعطیل بود که البته این مبنای شرعی دارد و آن روایت ائمه است در مقابل بدعت گذاری بنی امیه که روز عاشورا را روز برکت قرار دادند و گفتند که حتی در روز عاشورا قوت سال خود را تهیه کنید. ائمه در مقابل، برای دفع آن بدعت فرمودند: "من قعد عن العمل یوم عاشورا و من کف عن العمل یوم عاشورا"، مخصوصاً در زبان امام رضا تاکید بر این معنی زیاد است و در مفاتیح شیخ محدث عباس قمی، در اعمال اول محرم ذکر کرده است. البته تعطیل بر اساس اقوال سایر ائمه مبنی بر کلیات "یحزنون لحزننا" و امثال این هاست. و چون آل بویه به این عمل می‌کردند و به صورت دستوری، بازارها را تعطیل می‌کردند؛ متقابلاً اطعام عمومی را راه می‌انداختند که در اصل این موارد برای ارتشیان بود اما چون بازار را تعطیل می‌کردند می‌گفتند بفرمائید از این غذای عمومی بخورید. پس حصیرهای بوریا را در بازارهای بغداد پهن می‌کردند و غذا می‌ریختند تا هر کس بخواهد بخورد یا اگر خواست ببرد. پس اطعام عمومی، به تبع تعطیل عمومی و به تبع دسته های سینه زنی افواج لشکریان در زمان آل بویه در بغداد  به راه انداخته شد، اما زنجیر زنی و قمه زنی در آن نبوده و در دوران صفویه پا گرفته است.

سؤال: عید گرفتن بنی امیه در روز عاشورا چقدر ادامه داشته است؟

استاد یوسفی غروی: این که «یوم تبرک» در روایات است با این که می گویند به عنوان عید بوده متفاوت است؛ گاهی ما مسامحه می‌کنیم و این دو را با هم قاطی می‌کنیم. این که بنی امیه اظهار خوشحالی بر قتل امام حسین کردند درست است، اما این که خصوص روز عاشورا را روز عید قرار داده باشند، اصلاً چنین سند و مدرکی پیدا نمی‌شود. در روز ورود اهل بیت در شام، بازارهای شام را زینت کرده بودند ولی این یک مسأله طبیعی است، اما مسأله تبرک را بدون عنوان عید نسبت به پیغمبر اکرم دادند که پیغمبر اکرم وقتی از مکه به مدینه هجرت کرد دید که یهودیان روزه هستند، پرسید یهودیان برای چه روزه هستند؟ گفتند چون روز نجات بنی اسرائیل از دریای فرعونیان است. و پیغمبر فرمود پس ما اولی به روزه گرفتن به شکرانه نجات بنی اسرائیل هستیم، لذا دستور داد که مسلمان ها روز عاشورا را روزه بگیرند، تا این که روزه ماه رمضان واجب شد. روزه ماه رمضان که واجب شد روزه روز عاشورا منسوخ شد اما استحبابش باقی مانده است. پس برای عید بودن روز عاشورا از طرف بنی امیه هیچ دلیلی وجود ندارد تا می‌رسد به زمان عثمانیان؛ عثمانیان در این اواخر روز اول محرم را به اسم "رأس السنة الهجریة" قرار دادند، یعنی مى شود گفت که این در مقابل صفویه است؛ صفویه روز نوروز را به عنوان روز اول سال، خیلى عظمت دادند؛ لذا عثمانی ها براى این که به آنها طعنه بزنند که اول سال شما مجوسى است ولى اول سال ما محرم هجرى است، آن را به نوعی عید گرفتند . 
دسته ها : مذهبی
بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
بی تو عشق ها دروغی اند
به امید آمدنت، دل ها هوایی اند بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی ... و این پایان خوب انتظار است  بر چهره پر ز نور مهدی صلوات ..... بر جان و دل صبور مهدی صلوات ..... تا امر فرج شود مهیا بفرست ..... بهر فرج و ظهور مهدی صلوات  ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد  چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی/ چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن./ خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی/ .برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام / دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی  مهدی جان
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقــــت ظهورت
اگر که آمـــــدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جـــــان بگیرم بیایـــــم در رکاب تو بمیــــــرم
X